۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

پیشنهاد برای نوعی مبارزه مدنی

نزدیک به سه سال از کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری می گذرد. اگرچه هنوز می توان جنبش سبز را زنده دانست اما چندان اثری در زندگی مردم بازی نمی کند. تلاشهایی برای فشار به حاکمیت انجام گرفت، نظیر سه شنبه های اعتراض، که از نظر من چندان موفقیت آمیز نبودند. برد برخی دیگر از تلاشها نیز بیش از فضای مجازی نبود. در خوش بینانه ترین حالت من گمان نمی کنم بیش از۵ هزار فعال اینترنتی سبز داشته باشیم. لازم به ذکر است که منظور از فعال اینترنتی سبز فردیست که اقلا اخبار مملکت و جنبش سبز را جدی دنبال کند. اینان اگرچه بسیار زحمت کش هستند اما برد گفتارشان زیاد نیست. در نهایت فعالیتهایشان در چنبره خودشان خلاصه می شود.

به اعتقاد من در شرایط کنونی تنها ابزارهای فشاری مفید فایده خواهند بود که هم قانونی باشند و هم قابلیت اتصال به شبکه های اجتماعی موجود دیگر را داشته باشند. ساختن شبکه اجتماعی مورد نظر خودمان در شرایط کنونی بسیار دشوار است پس یکی از راه حل های موجود می تواند استفاده از شبکه های اجتماعیی باشد که وجود دارند ولی ما چشممان را به روی آنها بسته ایم.

پس از آهنگ «نقی» شاهین نجفی، موجی از دست به دست شدن استفتا را کشور و در گفتگوهای روزانه در شرکت، تاکسی و اتوبوس شاهد بودیم. این رخداد نشان دهنده یکی از چالشی ترین موضوعات نظام اسلامی باشد. از آنجا که خیلی افراد اعتقاد دارند که نظام کنونی قوانین موجود کشور و یا حتی شرعیت اسلام را رعایت نمی کند چرا از این چالش استفاده نکنیم؟

می توان شماره تلفن، آدرس پستی یا آدرس پست الکترونیک مراج تقلید را استخراج کرد و روزی در هفته را «روز استفتا» نام گذاری کنیم. در این روز همه سوالی در مورد موضوعی واحد از تمام مراجع، حتی آیت الله خامنه ای*، بپرسیم. این سوال می تواند یک سوال واحد در مورد اصول اسلام و یا موضوعات شیوه برخورد با مردم تحت حکومت شارع اسلامی باشد.  

اولین استفتا می تواند چیزی شبیه این باشد: آیا زندانی کردن افراد تحت شرایطی که محاکمه نشده اند، جرمشان مشخص نیست و از حقوق قانونی خود برخوردار نیستند شرعا جایز است؟

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

آزاد اندیشی

وقتی خبرهای هفته گذشته را مرور می کردم به خبری از مراجع برخورد کردم که در نوع خودش جالب می نمود. وجود کتابهایی که حاوی اشاره به وهابیت و اسلام سنی در نمایشگاه کتاب وجود داشت رنگ از رخسار برخی مراجع آنقدر برده بود که شاید یکی از شدیدترین و بی پرده ترین انتقادهایشان را نثار دولت اقتدارگرا و مورد تاییدشان کردند.

سخن در باب چرایی این انتقادات بسیار زیاد است. اما مدتی به این مساله فکر می کردم که سیاستهای تبلیغاتی شیعی و شیعه گری در این ۳۳ سال آیا اینقدر ضعیف بوده است که یک مسلمان شیعه با خواندن جملاتی می تواند به راحتی منقلب شود؟ و آیا با محدود کردن علم «مطلب» می توان مذهب یا هر اندیشه ای را گسترش داد؟ آیا می توان رندانه از چنین تفکری انتظار آزاد اندیشی داشت؟ من که فکر نمی کنم.

فلسفه نگارش

مدت زمانی از نگارش آخرین نوشته ام می گذرد. هیچ گاه از وبلاگ نویسهایی که پس از مدتی به وبلاگشان سر می زنند و اظهار می دارند دیگر می خواهم بنویسم... خوشم نیامده است. من نیز این کار را نمی کنم. و این آخرین پست من در توضیح چگونگی نگارش در این وبلاگ است. من هیچ قدرت پیش بینی در ضمینه مقدار نگارش و چگونگی آن ندارم. تنها این را می دانم که اگر بتوانم می نویسم.

این چند وقت آنقدر درگیر مسائل مختلف بودم که، اگرچه موضوعات جذابی وجود داشت، مجالی برای نگارش نبود. یک رهگذر همواره با خود زمزمه می کند مگر آنکه مرگ امانش نداده باشد.