۱۳۹۲ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

ملتِ در صحنه


تجربه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ این نکته را به حاکمیت آموخت که تا چه حد حقله های صالحین نا کارآمدند. آن چیز که کارآمد است همانا بازگشت عقلانیت و بها دادن به سرمایه های اجتماعیست. تنها در چنین حالتیست که جریانهای اجتماعی همچون رودی خروشان جاری شده و کشور را جزعی از وجود خود می شمارند. زمانی که ملت خود به درستی حق خود را تشخیص بدهند و راه را پیدا کنند دیگر هیچ قدرتی نمی تواند آنها را از رسیدن به حقی عقب نگاه دارد.

ما به روحانی رای دادیم تا صدای خفته در گلویمان را فریاد کنیم. و چه خوب این کار را کردیم تا حسین شریعتمداریها آنچنان به خود بلرزند که تحلیل هایشان بچه گانه تر از همیشه به نظر برسد. اما ما، فرزندان جنبش سبز، حتی برای نااهلانی چون شما نیز حق حقوقی قائلیم و به آنها احترام می گذاریم اگرچه موافقتان نیستیم.

واقعیت امر این است که روحانی مشکلات زیادی پیش روی دارد و ما نیز وظیفه داریم که او را همراهی کنیم و عقل و منطق را توشه راه خویش قرار دهیم. دلیل محکمه پسند بیاوریم تا پیش برویم. با تمام اینها نباید خواسته هایمان را از یاد ببریم. ما به روحانی رای ندادیم تا از شخص حمایت کنیم، ما به عقلانیت رای دادیم تا آن را پیش ببریم و جایگزین بی منطقی کنیم. منظور من گذر از اعتدال نیست، نه اشتباه نکنید، ما باید به حد اقلها اتکا کنیم تا به حداکثرها برسیم.

برای نیل بدین امر می بایست همواره «در صحنه باشیم»! «مردم باید همواره در صحنه باشند» چقدر سخن آشناییست. اینها سخن های سنجیده ای هستند و باید قدر این نقشه راه را بدانیم. نباید صحنه را خالی کرد! باید همواره حضور جنبش سبز احساس شود و مطلباتش فریاد شود. روز قدس، ۲۲ بهمن و مناسبتهای دیگر. تمام اینها مال ما نیز هستند و «باید» از آنها استفاده کنیم تا مطالبات خویش را فریاد کنیم. این تنها راه «در صحنه» بودن است! زین پس «مامور شعار» تمام ایرانیان هستند.. دیگر بلندگو نمی خواهیم.

به امید ایرانی آباد همراه با آزادی بیان