۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه

مسئولیت با رهبر است

محمد نوریزاد در آخرین نامه خود خطاب به رهبر جمهوری اسلامی از فاجعه گفته است و بی خبری رهبری از دزدیهای سپاه را فاجعه ای مضاعف دانسته است.

کار آقای نوریزاد بسیار جای تحسین دارد. این قبیل نامه نویسیهای مکرر ابتکاری بسیار تاثیر گذار است. در هر صورت رهبری اسما یا واقعا سکان دار اصلی نظامی است که حقوق ابتدایی شهروندانش را نقض می کند. باید آنقدر این مسئولیتهای یک شخص را به او متذکر شد تا فکر نکند با استمرار اعمال خلاف منش انسانی جامعه خسته می شود و آن را می پذیرد.

هواپیماهای قطری پاک کردن صورت مساله

وزیر راه امروز به تشریح طرح ورود هواپیماهای قطری پرداخت.

ورود هواپیمایی قطری به ایران می تواند بخشی از مشکل جامعه در مورد امنیت پروازی را مرتفع کند. اما چنین راه حلهایی بیشتر سرپوش گذاشتن بر ضعف دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی در مواجهه با جهان و وضع تحریمهای بیشتر علیه ایران است.

اتهام پراکنی

در خصوص بزرگترین اختلاس خاورمیانه (و احتمالا جهان) در ایران هر روز تقصیر گردن دیگری می افتد. یک روز احمدی نژاد دفتر رهبری را تلویحا متهم می کند. یک روز بانک مرکزی مدیر بانک صادرات و دیگر روز بانک مرکزی پایش به میان کشیده می شود. فارغ از این اتهام پراکنی ها اتهام اصلای متوجه مسولان بلند مرتبه جمهوری اسلامیست که قانون گرایی را حذف کردند تا متحدان خود را حفظ نماید. این همان خطریست که هر حمکومت بی قانونی را می تواند تحت الشعاع قرار دهد.

سیاست بکش و بترسان در لبه تاریکی

دیده بان حقوق بشر برخوردهای حکومت با تظاهر کننده گان را «جنایت علیه بشریت» خوانده است.

خشونت در قبال مردمی که چشمشان دیگر باز شده است کارساز نخواهد بود. در بهترین حالت بشار اسد سوریه را به دره جنگ داخلی سوق می دهد. حکومتی که دچار جنگ داخلی شود دیگر از نظر دیپلماسی خارجی فاقد ارزش و قدرت لازم است. بشار اسد از هم اکنون مهره ای سوخته برای جمهوری اسلامی و برادران حذب الله لبنان خواهد بود.

۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

رد پای حاج آقا

هنوز جنبه های پروژه ترور سفیر عربستان در آمریکا صریحا اعلام نشده است. با این وجود به نظر می رسد که مسائل مرتبط با این برنامه ریزی نمی تواند ساده باشد. به تازگی حکومت ایران راه حل همیشگی خود را در پیش گرفته و انگشت اتهام را به سازمان مجاهدین خلق نشانه رفته است. شاید در چند سال پیش و قبل از حمله آمریکا به عراق چنین عملی از مجاهدین ساخته بود اما حال که نام آنها جزء سازمانهای تروریستی آمریکا قرار دارد و به دنبال جلب حمایل آمریکاییهاست این اتهام نمی تواند چندان با واقعیت تطابق داشته باشد.

این واقعه به نظر من می تواند از اساس یک صحنه آرایی باشد. اما نه از جانب آمریکا. پس از وقایع انتخابات ۲ سال پیش به واقع چندان ضرورتی برای بهانه تراشیدن آمریکا دیده نمی شود. در ثانی اصحاب رسانه در آمریکا چنین امکانی را به راحتی به دولت آمریکا نمی دهد که چنین اتهامی را بدون مدرک اعلام نماید. پس می تواند نتیجه گرفت که قطعا اسنادی موجود است.

در ایران این حرکت چندان به سود رهبری یا اصولا حکومت ایران نیست. اما حال بیایید مساله را جوری دیگر ببینیم. اگر از ابتدا برنامه چنین بوده است که این نقشه برملا شود. در این صورت با توجه به انتخابات پیش رو تنها گروهی که درون مرزهای جمهوری اسلامی از این مساله سود می برد احمدی نژاد و دار و دسته اش است. چراکه انتخابات پیش روی تنها قدرت نمایی دو جناح احمدی نژاد و رهبری + سپاه است. هرکس بیشتر تقلب کند پیروز است و لازمه تقلب داشتن قدرت است. به قول مهندس موسوی احمدی نژاد اصولا روحیاتش چنین است. حاج محمود با این حرکت یک ضربه هنرمندانه به بدنه سپاه و رهبری جمهوری اسلامی وارد آورده است تا قدرت خود را به رخ بکشد. صحنه سازی چنین جریانی نمی تواند کار چندان سختی برای رئیس جمهور مورد علاقه رهبری باشد. احساسی می گوید درون حکومت همه می دانند چه اتفاقی افتاده است.

۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه

پذیرش یا چه

از یک سردرگمی مزمن در رنجیم. آمریکا انگشتش را به نشانه تروریست بودن به سمت ایران نشانه می رود. رژیمی که مطمئنانا هرچه بخواهد خیر من و امثال من را نمی خواهد. از دیگر سو موضع گیری حکومت ایران که اصولا اصولی را قبول ندارد و طی این دو سال گذشته روز به روز و ساعت به ساعت دروغ گفته است پشیزی نمی ارزد. دیگر حتی اگر راست هم بگوید سابقه وقیحانه اش نمی گذارد حرفش را قبول کنم. نمی دانم این وسط که سر ایران را می برند من باید چه کنم و چه چیز را بپذیرم. 

در هر صورت این موضوع خیلی بو دار است. در حالت عادی خیلی بعید به نظر می رسد که حکومت ایران اینچنین دل به دریا بزند و نفعش را در یک ترور احمقانه ببیند. آن هم با دخالت مستقیم... اما حال اگر فرض کنیم که چنین موضوعی صحت داشته باشد نشان از خودمختاری بسیار خطرناک هسته های مختلف امنیتی نظام حاکمه است که شتابان پیش به سوی نابودی می تازد. امیدورام به زودی ابعاد این موضوع بیشتر روشن شود تا بتوان کمی بهتر در باره آن فکر کرد.

پی نوشت: یک تحلیل خوب پیرامون این اتهام را می توانید در اینجا پیدا کنید.

۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

فشار در فساد

معولا استعفا پس از بروز مشکل در یک دستگاه در همه جای دنیا اتفاق می افتد. که می توان دو حالت کلی برای آن متصور شد. اول اینکه خود شخص بی تقصیر باشد اما اتفاق افتاده در مجموعه زیر دست او آنقدر بزرگ باشد که نتوان در مقابل آن مقاومت کرد. در حالت دوم شخص مورد نظر خود در مرکز اتهام قرار دارد و فشار ناشی از آن او را مجبور به استعفا می کند.

در دستگاهی که پس از یک پیش آمد ناگوار مسئولی استعفا نمی دهد یک جای کار می لنگد. یا از این دست حوادث آنقدر زیاد می افتد که شخص صاحب منسب دچار شوک نمی شود یا اینکه او آنچنان به زنجیره قدرت متصل شده است که فرو افتادنش فسادهای دیگری را رو می کند که دیگر قابل رفع و رجوع نخواهد بود.

پس از رو شدن اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی تقریبا هیچ استعفایی روی نداد. تنها موردی که استعفا کرد رئیس بانک ملی بود که پس از آن از کشور گریخت تا زندگی اعیانیش را در کانادا دنبال کند. به قولی دم به تله نداد.

دلیل استعفا ندادن مسئولین اقتصادی، بانکی و حتی ریاست جمهوری هر چه که باشد نشان دهنده آنچنان فسادی در بدنه حکومت است که بوی گندیده اختلاس ۳ هزار میلیاردی برایشان دیگر آزار دهنده نیست.

پی نوشت:
دو نمونه استعفای داخلی و خارجی:
نمونه این استعفاها، استعفای دکتر معین در واقعه هجده تیر و دیگری استعفای سال گذشته وزیر راه اسکاتلند به علت بارش برف و مسدود ماندن راههای کشورش بوده است.

۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه

هر قدم یک اشتباه

مطرح نمودن کشور مستقل فلسطینی شاید مهمترین موضوع در نشست امسال سازمان ملل بود. این مساله با مخالفت صریح آمریکا و اسرائیل رو به رو شد و آن را به شدت رد کردند. در همین حال رهبری جمهوری اسلامی نیز در سخنانی صریح این طرح را به شدت رد می کند و در کنار «منافع مشترک» آمریکا و اسرائیل می نشیند. 
شاید اگر عینک حکومتی را بر چشم بگذاریم، موضوع گیری آیت الله خامنه ای را «دشمن شاد کند» ببینیم. این خود دلیلی روشن بر عدم کارایی و مغلطه آمیز بودن دکترینی بود که خود رهبر جمهوری اسلامی آن را چندی پیش در به چالش کشیدن رهبران سبز ابداع کرد.

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

قابل درک نیست

حمله پلیس به مهمانی ها هیچ توجیه قانونی ندارد. حریم خصوصی قابل تعرض نیست. اینکه رئیس پلیس یک مملکت افتخار خود بداند که به حریم خصوصی شهروندانش تجاوز می کند جای خود دارد. قانون ایران خودمان، همین ایران اسلامی، مشخصا به حریم خصوصی افرد احترام می گذارد. چهاردیواری اختیاری.

حمله پلیس به مهمانی ها همیشه تلفات بر جای گذاشته است. این تلفات هم از نوع روحی بوده است هم جانی. اما نکته ای که آن را نمی توانم درک کنم چرایی این ماجراست؟ تا کنون یاد ندارم که مرجعی (غیر از پلیس) از وجود چنین مهمانی هایی صریحا انتقاد کرده باشد. واقعا چه دلیلی غیر از مسائل مادی می تواند در این بین باشد؟ اقتدار؟ ایجاد ترس؟ به رخ کشیدن خوی وحشی گری؟

کدام از اینها واقعا به نتیجه رسیده است؟

۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

شیرزنها

به تازگی مسیح علی نژاد مصاحبه ای را با مادر سهراب اعرابی انجام داده است. در این مصاحبه مادر سهراب با طرح سوالهای بنیادی و بسیار ساده گفتمان کریه حکومتی ایران را به چالش می کشد و مورد استهزا قرار می دهد. مسیح علی نژاد را می ستایم برای ثابت قدمیش در راه زنده نگاه داشتن یاد شهدایمان و مادر سهراب را تاج سر خود می دانم زیرا که به راستی مادری دلسوز برای همه ماست.

در زیر این مصاحبه آورده شده است.





مصاحبه دیگر مسیح علی نژاد با پدر میثم عبادی



۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

میزان استقلال قوه قضاییه در این دو سال

* بازداشتگاه کهریزک به ناگاه میزبان افرادی می شود که بدون رعایت قانون دستگیر، کشته و یا مورد تجاوز قرار گرفته اند. متهم اصلی دادستان وقت تهران است که  برای مجازات به سمت معاون دادستان کل کشور تقلیل درجه پیدا کرده است. لازم به ذکر است که وی زمانی که ۱۹ ساله بود بدون تحصیلات حقوقی دادیار و یک سال بعد به سمت رئیس دادگاه عمومی شهر بابک منصوب شد.

* با آنکه قانونا جرائم سیاسی می بایست در یک دادگاه علنی مورد بررسی قرار گیرد، این قانون توسط ضابطان قضایی نقض می شود و دادگاهها به صورت نمایشی و پشت درهای بسته با یک فیلمنامه مندرس اجرا می شوند.

* افراد جامعه به گوشه چشمی از فردی انتصابی خارج از قوه قضاییه دستگیر می شوند. پس از دستگیری حکم جلب آنها صادر می شود و پس از مدتی اگر این افراد شانس بیاورند و هنوز زنده باشند به اشارتی دیگر از همان مقام خارجی مورد «رافت اسلامی» قرار می گیرند تا آزاد شوند.

* دبیر شورای نگهبان در یک نماز جمعه حکم به زندانی شدن و قطع تمامی حقوق انسانی دو تن از سرشناس ترین مهره های انقلاب می دهد. پس از چند روز حکم اجرا می شود.

* سه آمریکایی در حالی که مشخص نیست واقعا در مرز ایران هستند یا عراق در کوه و بیابان دستگیر می شوند. پس از ۲ سال بررسی حقوقی، دستگاه قضایی به این نتیجه می رسد که آنها در بیابان مشغول جاسوسی بوده اند. پس هر کدام به ۸ سال حبس قطعی محکوم می شود. اما ناگهان شب سفر سالیانه محمود احمدی نژاد به نیویورک به قید وثیقه آزاد می شوند. سخنگوی وزارت امور خارجه از میانجیگری کشوری ثالث خبر می دهد.

* فردی از سال ۸۸ تا ۹۰ پس از زد و بندهای سیاسی حدود ۳ میلیارد دلار اختلاس می کند اما حتی نام واقعی چنین فردی نمی تواند به مجلات و روزنامه ها راه پیدا کند.

* عملا امکان طرح شکایت علیه افرادی که قانونا مسئول اتفاقات کشور هستند نظیر رهبری، روسای سه قوه، اعضای شورای نگهبان و هر آنکس که به نوعی با این حلقه مرتبط باشد خط قرمز به حساب می آید و جرم محسوب می شود.

* دید اسلامی قضیه: حضرت علی در هنگام خلافت خود در دادگاهی حاضر می شود و در نهایت رای دادگاه به نفع فرد یهودی اعلام می شود و حضرت علی آن را می پذیرد و از آن تمکین می کند.

۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

حک

یادم است زمانی که احمدی نژاد به فرمان دولت مداری ایران چسبید همه امیدمان نا امید شده بود. در آن شب ناگوار همه به سراغ خانه هنرمندان رفتیم و آنجا زانوی غم بغل کردیم. در همین حین یک هموطن خوش فکر وبسایتی راه انداخت به نام الف نون. در این وب سایت همانطور که خودش اشاره کرده بود می خواست محلی باشد برای ثبت گفتار و وعده و عیدهای احمدی نژاد. تا نکند زمانی یادمان برود چه بر سرمان رفته است. اکنون اون وبسایت دیگر وجود ندارد اما خوشحالم از اینکه حداقل تبدیل به یک وبلاگ شده است. با این حال وبلاگ الف نون دیگر خسته شده است و نای نوشتن ندارد. انگار دروغگویان و دغل کاران آنقدر پست فطرتی نشان داده اند که دیگر نیازی به نوشتن در تاریخ نیست. داستانی بر پشت هیکل تکیده اش حکاکی شده است.

امیدوارم این دوست عزیزمان دوباره شروع به یادداشت برداریهاش کند. زیرا که امید چشم اسفندیار کسانیست که به دنبال تحمیل فراموشی به جامعه اند.

شنا برخلاف عقل

قاتل روح الله داداشی کسی که در هنگام ارتکاب به جرم ۱۷ ساله بود و در ۱۷ سالگی نیز اعدام شد. او را در ملاء عام در سپیده دمی به دار آویختند که محل اعدام میزبان خیل مشتاقان اعدم بود. آمده بودند تا جان دادن همنوع را ببینند. به باور من حکومت عامدانه خشونت را به جامعه تزریق می کند. این چنین توضیع سخاوتمندانه خشونت در جامعه نمی تواند از روی کج فهمی و نادانی باشد.

عامدانه پلیس برخوردی خشن دارد، لباس شخصیانی که مظهر خشونت و بی منطقی هستند حمایت می شوند، خشونت علیه زنان جنبه قانونی دارد و این چنین است که در نهایت خشونت به طرق مختلف تبلیغ می شود. در جامعه ای که خشن است دیگر فرصتی برای اندیشیدن نیست. افراد جامعه به دنبال آن خواهند گشت تا با مرور دستورالعملی دنیای «فانی» را سپری کنند. شاید بتوان گفت که حیات چنین دیگاهی وابسته به میزان خشونت محیط است.

دامی برای تغییر معنی کلمات

برخی کلمات این روزها ناگهان معنی جدیدی پیدا می کنند. بدون اینکه بدانیم در حال نابودی کلمات زبان خود هستیم. مثلا نمی دانم چرا به وبلاگ نویسانی که باب طبع جناح تندروی حکومت می نویسند می گوییم ارزشی.. ارزش کلمه ای با بار مثبت است و نباید آن را فدای یک خط فکری کرد. زمانی که خط انتخاب شده از جانب این وبلاگ نویسان تنها از جانب یک جناح (تنها جناح حاکم) تنظیم می شود دیگر دلیلی ندارد عنوان ارزشی را برای آنان برگزینیم. حتی برای مزاح.

مثال برای «نگاه به بالا»ی این دست وبلاگ نویسان موضع گیری آنها در قبال اتفاقات سوریه است. آنان به راستی نتوانستند جنبه ارزشی قضیه کشتار بیش از ۲۰۰۰ نفر را درک کنند و تنها خود را ملزم به پیروی از خط مشی یک حکومت کردند. سخن از حذف این قشر وبلاگ نویسان نیست. تنها استفاده نا صحیح از کلمات است.

۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

امنیتی که سوراخ می شود

سیستمهای حکومتی زمانی که به فاز نظامی امنیتی پای می گذارند همانند یک بیمار طائون زده عمل می کنند. در اینگونه مراحل دیگر دوای دردی نمی یابند و تک تک سلولهای تشکلیل دهنده بدنه خودخواهانه ترین کارها را در پوشش حفاظت از بیماری انجام می دهند.

در این هنگام تشکیلات حکومتی مزدبگیر از امنیت خویش نا مطمئن می شوند که منفعت طلبی این گروه باعث پیدایش بیماری های گوناگون پیرامون مساله حفظ نظام خواهد شد. چه بسا این رفتار توجیه امنیتی پیدا می کند و کسی قادر به پیشگیری آن نیست.

نکته جالب قضیه آنجا خواهد بود که نظام وابسته به چنین قشری می شود و آرام آرام کشور به ورطه نابودی پای می گذارد. اختلاس ها افزایش می یابند، کنترل بر واردات و صادرات عملا غیر ممکن می شود و نهایتا اعمالی که تا پیش از این سیستماتیک بودند حال هزینه هنگفتی را طلب می کند.

۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

هدف وسیله را توجیه نمی کند

آرمان امیری در تازه ترین پست وبلاگی خودش با عنوان «استخوان لای زخم گذاشتن کافی است، همه را شلاق بزنید» بحثی را مطرح می کند که به نظرم باب گفتگوی سودمندی را می تواند در جامعه شناسی باز نماید. نظر من چندان با نظر آرمان در این ضمینه مطابقت ندارد. احساسی می گوید نباید به چاهی که حکومت اکنون به آن افتاده است به دید خیر نگاه کرد. شاید بتوان گفت این همان نظریه معروف «هدف وسیله را توجیه می کند» باشد اما به نوعی دیگر. برای مثال اینکه علی کریمی را بیایند شلاق بزنند تا ببینند شلاق زدن قانونی اصولا خوب است یا بد می تواند دقیقا مصداق همین نوع دید باشد.

اصولا نمی توان با انجام کاری «غیر قابل قبول» به نتیجه ای «قابل قبول» رسید. چه بسا در کوتاه مدت بتواند سبب خیر شود ولی مطمئنا نمی تواند پایدار بماند. می توان در منطق جرم و شلاق زدن حکومت کنکاش شود تا با به میان کشیدن بحث و مباحثه میزان زشتی و غیر انسانی بودن مساله عیان شود. این بحث ها می توانند توسط هر فرد جامعه با پیرامونش صورت گیرد. وبلاگ بنویسد، پستر بسازد و ... . در این صورت است که دانش عمومی جامعه به حدی خواهد رسید که با صدور چنین احکامی جامعه واکنش منفی پایدار تری نشان دهد و در نهایت به یک اخلاق گرایی سودمند خواهیم رسید.

۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

شلاق جواب سوال بی پاسخ

سمیه را به زیر شلاق گرفت غافل از اینکه بداند آن سیاستی در حال افول است که اخلاقیات را فدای مصلحتی احمقانه می کند. وقتی از برگزاری دادگاهی علنی گریزانی یعنی از کارهایت شرمگینی. یعنی معترفی به بی گناهی کسی که مجازاتش می کنی. شیرزنی امروز «تحقیر» شد که گناهی نداشت. باور داشته باش یا نه، تفاوت نمی کند! تمام اینها لکه های ننگی خواهند بود بر پیشانیت. مهم ضبط در کارنامه ایست که روز به روز سیاه تر می شود. پل ها یکی یکی پشتت خراب می شوند تا حلقه دوستانت را تنگ تر کنی. این همان دکترین پوشالی عباسی هاست که منطقش بی منطقیست.

۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

آماده سازی افکار یا مفهوم ولایت مطلقه؟

دیروز سخنانی از آیت الله خامنه ای منتشر شد پیرامون ولایت مطلقه فقیه:
"ولایت مطلقه فقیه یعنی انعطاف پذیری دستگاه ولایت و معنای این مسئله این است که مجموعه دستگاههای تصمیم ساز و تصمیم گیر که رهبری در راس آنها قرار دارد، به طور دائم با انتخاب آن چه درست تر و کامل تر است، خود را متحول کنند و با تکمیل نظام سازی، کشور را به پیش ببرند". آقای خامنه ای در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به تناقضی که به گفته او "دشمنان" از مفهوم ولایت فقیه دارند، افزود: "آنها می گویند ولایت مطلقه یعنی کشور براساس میل فقیه عادل حرکت کند در حالی که فقیهی که عادل است نمی تواند به میل خود عمل کند."
به نظر میرسد که حرفهای مهمی در این چند جمله مستتر است که متاسفانه کسی توجه نکرده است. اگر آن سخنان همیشگی را حذف کنید به چند موضوع خواهید رسید. ولایت مطلقه، مفهموم سازی ولایت مطلقه و تحول. حافظه چندان قویی ندارم اما یاد ندارم که ایشان در مورد ولایت «مطلقه» فقیه اظهار نظر کرده باشد. استفاده از کلید واژه «مطلقه» می تواند به منظور صحبت تنها برای برخی افراد در متن جامعه باشد. از بالا تا پایین. کسانی که در عالم خود به دنبال جا اندازی ولایت مطلقه هستند. افرادی تندرو و شاید بتوان گفت تنها همرهان رهبری. انگار ایشان دارند گوشزد می کنند که اعتقاد من همچون شما ولایت مطلقه فقیه است.. با من بمانید.. اما بدانید مجبور شویم باید تحول ایجاد کنیم و کوتاه بیاییم چه بسا اگر چنین شد نرنجید و فکر نکنید عقب نشسته ایم.

می توان یک نوع آمادی سازی افکار در این جملات پیدا کرد. وگرنه بی سواد ترین فرد جامعه هم می داند مطلق یعنی چه و تا چه میزان تحول در چنین چیزی می تواند نفوذ داشته باشد.

۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه

بینش کودتایی

احمدی نژاد دیشب گفت:
"جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری در جهان است که بیش از ۸۵ درصد در انتخابات شرکت کردند و این بالاترین حد دموکراسی در کل دنیاست و هیچ کشور غربی و مدعی دموکراسی چنین رکوردی ندارد."
اساس این حرف که خیلی از آدمها میزنند غلط است. اینکه فلان قدر در انتخابات شرکت می کنند و این نشانه دموکراسی است بسیار تحلیل عقب مانده ای است. شاید در گذشته چنین چیزی ملاک بوده اما دیگر نیست.

وقتی جمعیت کثیری در انتخابات شرکت می کنند نشانه این است که مردم به دنبال تغییر هستند. اگر در آلمان مثلا ۴۰٪ واجدین شرایط در انتخابات شرکت می کنند یعنی از وضع خود راضی هستند و دلیلی برای رای دادن و تغییر مشی نمی بینند.

یکی دیگر از دلایلی که می تواند حس کرد در ایران کودتا شده است نیز می تواند همین دلیل شرکت کننده زیاد در انتخابات باشد. مردم اگر از سیستم حکومت راضی بودند و تعدادشان اینقدر زیاد بود دلیلی برای به صحنه آمدن تمامی عاشقان محمود نبود. چطور ممکن است که آدم از شرایطش راضی باشد و برای اینکه راضی تر شود به راضی بودن خود رای دهد. این یک پارادوکس تمام عیار است.

خارج از آن پیشرفت اقتصادی ضعیف، بحران بی کاری، دروغگویی عیان و تورم تنها می توانند گوشه ای از سطح رضایت مردم در قبل از انتخابات را به تصویر بکشد. کمی خارج از عقل است اگر بگوییم مردم چون کتک خوردند، بی دلیل دادگاه رفتند، بی دلیل محاکمه شدند، بی دلیل حصر شدند، بی دلیل کشته شدند و بی دلیل ارعاب شدند حال راضی ترند. نمی توان فکر کرد اساسا رای مردم به دلیل عشق ورزیدن به چنین موضوعاتی بود.

وقتی میزان شرکت در انتخابات پایین است دو حالت اتفاق می افتد. ۱- مردم راضی هستند ۲- مردم باور دارند انتخابات سوریست و رایشان حساب نمی شود.در مقابل اگر میزان مشارکت زیاد باشد تنها یک دلیل دارد. ۱- مردم راضی نیستند و به دنبال تغییرند

پی نوشت ۱: راستی یک تشکر به آرمان امیری بدهکارم، بخاطر لطفی که به من داشت و وبلاگم رو معرفی کرد. پاینده باشی رفیق (به قول خودش)
پی نوشت ۲: در مورد دور دوم محمد خاتمی باید بگویم که در آن زمان هم مردم ناراضی بودند که رای دادند. اما نه از دولت بلکه از حاکمیت. رای به محمد خاتمی بعد از آن شکل صعودی گرفت که خاتمی صریحا اعلام کرد که اوضاع بحرانیست و کارشکنی های حاکمیت را با مردم در میان گذاشت. بر عکس در انتخابات دهم، حاکمیت علنا اعلام کرد که ما پشتیبان محمود احمدی نژادیم. منظور از حاکمیت افرادیست که پول، نیروی نظامی و قدرت مطلقه دارند.

یک فیلم یک دنیا حرف

فیلم Changeling ساخته سال ۲۰۰۸ به کارگردانی Clint Eastwood شاید ناگفته های بسیاری برای جامعه ما داشته باشد. پر از احساس مشترک اما از نگاهی دیگر. امیدوارم از فیلم لذت ببرید.


۱۳۹۰ شهریور ۱۶, چهارشنبه

پست الکترونیک ملی مساله این است

علی اصغر انصاری امروز خبر از راه اندازی ایمیل ملی داده است. خدماتی که مطمئنا در آن به هیچ وجه امنیت نخواهید داشت. به شخصه اعتقاد دارم حتی برای تفریح هم نباید برای خود پست الکترونیک ملی ایجاد کنید. این حرف را که در آینده برای دریافت خدمات دولتی ملزم به داشتن این پست الکترونیک هستید را هم باور نکنید. زیرا جمعیت کثیری از ایرانیان آشنایی چندانی با اینترنت ندارند تا این امر الزام آور شود. در نهایت اگر مجبور بودید هم می توانید قبل از دریافت خدمات مورد نظر آقایان برای خود یک اکانت ایجاد کنید و پس از انجام کارتان پشت سرتان را نیز نگاه نکنید.
شاید این نگاه خیلی بد بینانه باشد اما احساسی وجود دارد که می گوید اگر همه ذوق زده به ایمل ملی بپیوندیم راه را برای فیلتر کردن بقیه ارائه دهنده گان پست الکترونیک نظیر گوگل و یاهو را نا خودآگاه هموار کرده ایم.

به آزاد بودن خود احترام بگذارید

چند روزی از برملا شدن دزدی گواهی نامه دیجیتال گوگل می گذرد. خارج از اینکه چنین کار زشتی صرفا از حکومتی بر می آید که از کنکاش در ابتدایی ترین مکالمات مردمش نیز نمی گذرد چند نکته را برایمان عیان می نماید. 
گوگل، فیس بوک یا هر وب سایت آنلاینی نمی تواند محل مناسبی برای محافظت از حریم خصوصی شما باشد. پست الکترونیک گوگل همواره نامه های شما را می خواند و در جهت آنها برایتان تبلیغ ارسال می کند «خدا می داند چه کارهای دیگری نیز می کند» فیس بوک نیز به همچنین. تقریبا تمام اطلاعات شما را دارد. شاید جالب باشد برایتان که با رفتن به قسمت accounts, edit friends و contacts می توانید شماره تلفن دوستانتان «حتی اگر در فیسبوک عضو نیستند» را هم مشاهده کنید. 
این قولهای اینترتنتی بسیار خطرناک هستند. حتی اگر خود آنها نیز از اطلاعات شما سوء استفاده نکنند بالاخره کسانی پیدا می شوند که این کار را برای آنها انجام دهند. مانند حمله لاله سیاه که احتمالا توسط حکومت ایران انجام پذیرفته است. اینترنت اگرچه محلی بسیار عالی برای تبدل اطلاعات و افکار است اما همیشه باید از خطر تهاجم به حریم خصوصی خود نیز آگاه باشیم.

۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

حتما اشتباهی کار است

بسته شدن یک نشریه به دلیل یک تصویر ساده از احمدی نژاد زمانی اتفاق می افتد که مداح اهل بیت برای قتل مشاور احمدی نژاد پاداش تعیین می کند و آزادانه می گردد.

تصویری که منجر به تعطیلی شهروند امروز شد:


توضیح عکس: تصویر احمدی نژاد از کنارهم ایستادن افرادی تشکیل شده است که اکنون به دنبال ترک محل خود هستند.

دماسنج عدالت

عدالت در هر کشوری می تواند یک نشانه داشته باشد. میزان عدالت در یک جامعه گفته ها و موضع گیریهای افراد خارج از دستگاه قضا نیست. به قولی آنها هرچه می خواهند بگویند! عملکرد دادگاهها و در راس آن دادستانی می تواند معیاری خوب برای سنجش سطح عدالت و قانون مداری در یک جامعه باشد. دادستان کل کشور به تازگی اعلام موضع کرده است که حصر بازداشت نیست و این نه تنها به نفع مملکت است بلکه به نفع خود حصر شده گان نیز هست!
درحالی که بیش از ۲۰۰ روز از حصر رهبران توده ای عظیم از مردم می گذرد، از ابتدایی ترین حقوق یک زندانی نیز برخوردار نیستند. در نقطه مقابل دادستانی که می بایست مظهر قانون و قانون مندی در یک جامعه باشد نشان می دهد که پس از گذشت این مدت هنوز نتوانسته است جوابی برای عمل خود «۱» در قبال رهبران سبز به جامعه بدهد. گرچه این دما سنج از دوران سعید مرتضوی همواره در فریاد بود. اما گویی این روزها در تک و تاب بیشتریست.

«۱»: منظور این نیست که دادستانی آنها را محصور کرده است. بلکه در هر صورت این وظیفه اوست اگر حقی به ناحق ستانده شده است. مسئولیت کوتاهی در این عمل به دادستان باز خواهد گشت.

قدرت کف خیابان

چند روزی از سخنان آیت الله خامنه ای در روز عید فطر می گذرد. در آن سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی صراحتا در رابطه با انتخابات آینده هشدار داد:
انتخابات که مظهر حضور مردم است، باید پشتوانه امنیت ما باشد و نباید اجازه داد که این چیزی که ذخیره امنیت است، پشتوانه امنیت است، به امنیت ما صدمه وارد کند.
بیان چنان موضوعاتی آن هم در یک تریبون عمومی می تواند نشانه های خاصی به همراه داشته باشد. چنان سخنانی بیشتر به جلسات داخلی یک حکومت شبیه است تا سخنرانی به مناسبت عید مسلمانان. چرا که مردم عادی که طرفدار حکومت هستند در فکر ضربه زدن به امنیت جمهوری اسلامی اساسا نیستند تا نیاز به هشدار داشته باشند. 
مخاطب این سخنان بیشتر افراد بالای نظام را هدف قرار داده است. مشکلی که تا پیش از این تنها با یک تشر یا امر به معروف حل می شد. اکنون نیازمند سخنرانی عمومی در پی جلب حمایت افراد سینه چاک است تا به مدد آنها به کسانیکه که قبلا از او حرف شنوی داشتند فشار آورد.
از همین منظر انگار رهبری دارد از هم اکنون خط و نشان می کشد که انتخابات وجود ندارد و نکند که پس فردا اعتراض داشته باشید.

۱۳۹۰ شهریور ۱۴, دوشنبه

گفتگو

امروز با دوستی صحبت می کردم. مسائلی را پیش کشید که دیدم شاید لازم باشد با مخاطبان عزیزم نیز در میان بگذارم.

چرا اینقدر به همه مخصوصا شورای هماهنگی راه سبز امید گیر میدی؟ ما باید در حال حاضر از این جنبش حمایت کنیم و این شورا تنها نماینده حال حاضر ماست و نباید آن را تخریب کنیم. افزون بر اون توصیه شده از طرف رهبران دربندمان نیز هست.
در جواب این دوست عزیزم باید بگویم که من دقیقا همان راهی را در پیش گرفته ام که اتفاقا میرحسین موسوی بارها آن را فریاد زد. و آن اینکه به دنبال فردگرایی نباشیم. سعی در بت سازی نداشته باشیم و واقعیت را بگوییم حتی اگر برخلاف میل خودمان باشد. حال این نظر من در مورد این شوراست و اصرار بر قبول آن از جانب بقیه نیز ندارم. اگر روزی حرکت مثبت و سازنده ای دیدم هیچ ابایی از گفتنش ندارم و حتما سعی در تبلیغ نظریه آنها خواهم کرد. زیرا که در برابر واقعیت برای خودم ارزشی قائل نیستم «می دانم واقعیت نسبیست!». و حتما با بیرحمی تمام بر خودم خواهم تاخت.

چرا وقتی حرکتی مثبت از جانب حکومت سر میزند سعی در تلخ کردن آن در کاممان داری؟ مثلا بجای استقبال از آزادی زندانیان سیاسی سعی در اشتباه دانستن این موضوع کرده ای. مثلا به قول تاجزاده اگر در سیاست گشایشی کوچک اتفاق افتاد و خوشحال نشدی یعنی هیچ از سیاست نمی دانی. «متاسفانه جمله را دقیق یاد ندارم اما نقل به مضمون کردم»

اول باید بگویم که از آزادی تعدای از اسیرانمان واقعا شاد هستم. و دوم به اعتقاد من اتفاقی که افتاد با معنی جمله مصطفی تاجزاده زمین تا آسمان تضاد دارد زیرا که اصولا تغییر سیاسی صورت نپذیرفته است. و سوم اینکه همانطور که در بالا نیز گفتم، همیشه باید واقعیت را گفت. اینکه کسی خارج از قوه قضاییه امر به زندانی شدن کند و بعد امر به آزادی بدهد بد است. چه مخالفانمان زندانی شوند و چه موافقانمان طبق دستور آزاد شوند. از نظر من هرگونه دخل و تصرف در دستگاه قضایی یک کشور می تواند بسیار خطرناک باشد. باید برای ارتقای فرهنگ سیاسی زحمت کشید نه برای نفع سیاسی.

۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

گسستگی و بی برنامه گی

دیروز ۱۲ شهریور روز اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه بود. گرچه استانهای آذری زبان میزبان اعترضات مردم بودند اما دیگر استانهای کشور با آنها هماهنگ نشدند. شاید بتوان عوامل زیر را در این امر دخیل دانست:

  • عدم هم پوشانی هسته های اجتماعی استانهای مختلف با یکدیگر
  • نداشتن درک متقابل مشکل از جانب ساکنین شهرها و قومیت های مختلف
  • رسوخ ماموران امنیتی در هماهنگی جنبش های سراسری و گرفتن سر طناب از معترضان واقعی. برای مثال در تهران پس از ۶ ماه اعتراض مداوم و خونین کاملا مشخص بود که در چه مکانهایی امکان تجمع وجود ندارد. میدان هفت تیر، میدان ونک و همچنان میدان بهارستان از میادینی بودند که کنترل آنها برای لباس شخصی ها و گارد ویژه پلیس بسیار ساده است. باید با دید تردید نگریست که چرا ایچنین جاهایی انتخاب می شوند.
  • مردم از اعتراضات بدون خشونت خسته شده اند. که باید دید چرا و توضیح داد که چگونه با مبارزات مسالمت آمیز بدنه جامعه به بلوغ فکری و ذهنی لازم خواهد رسید.
  • اطلاع رسانی ضعیف. البته این مورد به نظر من چندان مصداق ندارد چون حداقل در تهران همه مردم می دانستند که برای مثال امروز روز ۱۲ شهریور و روز اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه است.
در این بین شاید شورای هماهنگی راه سبز امید می توانست مشکل گشا عمل کند. اما متاسفانه کارنامه شورای هماهنگی تاکنون چیزی خلاف این را به اثبات رسانده است. بیانیه های ضعیف، فراخوانهای بی پاسخ و موضع گیریهای همواره مشروط از فعالیتهای عمده این شورا بوده است که متاسفانه همواره بجای رفع مشکلات خود آنها را تنها رد کرده و بر موضع ضعیف خود اصرار ورزیده است.

۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

قدرت چانه زنی در دیپلماسی

در پی عدم عذرخوای اسرائیل از ترکیه به دلیل حمله به کشتی عازم نوار غزه در سال گذشته ترکیه سفیر اسرائیل را اخراج و توافقهای نظامی با این کشور را معلق کرد.

این قدرت چانی زنی دقیقا همان قدرتی است که ایران با رفتارهای بی تدبیرانه خود پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد آن را به طور کامل از دست داده است. اصلا مهم نیست که کشور مقابل ترکیه کیست. از هم اکنون پر واضح روشن است که اسرائیل در این بازی بازنده است. پشت آن سیاست بکش تا دیگران بترسند این کشور در قبال این حمله به خاک خورده است. در عوض ایران از آنجایی که همواره به پیمانهای جهانی دهن کجی کرده است و بی تدبیری خود را به رخ همه بی تدبیران کشیده است. تنها راه چانه زنی خود را نفوذ بیشتر در کشتار و از بین بردن امنیت در افغانستان، عراق یا کمک مالی به اسلحه به دستانی چون حزب الله محدود کرده است. البته نافی قدرت بستن تنگه هرمز برای ضربه زدن به اقتصاد همه دنیا یا موشکهای قاره پیما با قابلیت نصب کلاهک هسته ای نیستم.

۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبه

چهل و دو روز در انزوا

به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران مهدی کروبی تا کنون ۴۲ روز در انزاوی کامل به سر برده و تحت فشارهای روحی و روانی جهت اعترافات تلوزیونی قرار گرفته است. این کمپین از حال عمومی و امنیت جانی مهدی کروبی ابراز نگرانی کرده است.

روز جهانی وبلاگ نویسی

می توانید نوشته بسیار خوبی به مناسبت روز جهانی وبلاگ نویسی در وبلاگ امیر مهرانی بخوانید.

لزوم تشکیل هسته های اجتماعی از ابزار غیر قابل اجتناب یک جامعه بالغ است. به این ترتیب وبلاگ نویسی می تواند یکی از ابزار اشتراک گذاری تفکر فرد فرد جامعه در یک محیط مجازی به شمار آید. به دوستان، آشنایان و حتی فامیل خود سفارش کنید تا وبلاگی ایجاد کنند و بدون حساب و کتاب نوشته های خودشان را آنجا به نمایش بگذارند. بعد از آن می توانید دور یکدیگر جمع شوید و راجع به نوشته های یکدیگر بحث کنید.

استقلال قوه قضاییه

بخشش زندانیان در اعیاد مختلف توسط فردی که خارج از بدنه قوه قضاییه قرار دارد می تواند مصداق کامل عدم استقلال این دستگاه قضایی باشد. از طرفی دیگر رسیدگی به جرایم زندانیان امنیتی توسط نهادهای اطلاعاتی می تواند خط بطلان دیگری بر این استقلال بکشد. چرا که بجز یک قاضی صالح هیچ فرد دیگری نمی بایست در مورد امنیتی بودن این افراد اظهار نظر کند.

نفع کودتای انتخاباتی

عملی که تقریبا دو سال پیش اتفاق افتاد و نام کودتای انتخاباتی گرفت گرچه به نیمچه آزادیهای فردی مردم ضربه وارد کرد اما بیشترین هزینه را خود حکومت متحمل شد. پس از آن اتفاق نا گوار حکومت از یک حکومت ایدئولوژیک تبدیل به یک دیکتاتوری شد. در سیستم های ایدئولوژیک نیاز نیست تا همه گرد یکدیگر جمع شوند تا اجزا هماهنگ و در یک جهت قرار گیرند. این خود می تواند دلیلی بر مقاوم بودن این چنین سیستمها باشد. اما حکومت دیکتاتوری به علت داشتن تمرکز در یک جای معین دیگر اجزایش نمی توانند به صورت خود مختار در جهت منفعت سیستم حرکت کنند. این خود پایداری سیستم را به خطر می اندازد و باعث وارد آمدن هزینه ای گزاف جهت هماهنگی باقی اجزا شود.
در سیستمهای دموکراتیک عموما مطبوعات این هزینه را پرداخت می کنند و بدین صورت کشور می تواند پایدار تر به حیات سیاسی خود ادامه دهد.

لایک

امکان لایک چه در گوگل ریدر یا فیس بوک می تواند باعث تولید مطالب در جهت رضایت خواننده شود. این خود می تواند نوعی خود سانسوری و یا جلوگیری از آزادی بیان ناخواسته تلقی شود. در این حالت استقلال نویسنده در خطر خواهد افتاد زیرا ذهن او بیشتر معطوف به مطلب مورد علاقه خواننده می شود تا نویسنده که خود او باشد.

۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

اقدامی فریبکارانه

رهبر جمهوری اسلامی به دلیل عید فطر اقدام به بخشش ۱۰ ها زندانی سیاسی کرد. این زندانیان عموما زندانیانی بودند که به واسطه دادگاههای فرمایشی و به جرمهای عجیب و غریب دستگاه قضایی زندانی شده بودند. افزون بر این مدت اسارت تقریبا تمامی زندانیان مزکور به سرآمده بوده یا نیمی از مدت زندان خود را تحمل کرده بودند. بنا بر قوانین ایران پس از سپری کردن نیمی از مدت زندان، زندانی می تواند بصورت مشروط آزاد شود. 
با این تفاسیر این اقدام حکومت نمی تواند دلیلی جز فریب افکار عمومی داشته باشد. چه بسا دلیل حبس کشیدن دو ساله این عزیزان چیزی جز عملکرد غیر مسولانه حکومت پس از انجام کودتای انتخاباتی نبوده است. البته بعید است که این چنین بچه گانه به توان به نتیجه ای دست یافت. 

۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

هکر خارخاسک هفت دنده

کلا از وبلاگ خارخاسک هفت دنده چندان خوشم نمی آید. دلیلی هم نداره. البته شاید با چند تا از پست ها ارتباط برقرار کنم ولی یجورایی برام مصنوعیه. امروز دیدم هکری وبلاگش رو حک کرده و یک پست هم فرستاده. متنی که نوشته به این قراره:
این وبلاگ توسط صاحب ایمیل بالا هک شد.کار امنیتی خاصی انجام ندادم که نتونی وبلاگت رو پس بگیری،اما پیشنهاد می کنم اصلا تلاش نکنی که این کار رو انجام بدی.اگه بچه ی خوبی باشی و دیگه نه تو این وبلاگ و نه در جای دیگه،اراجیف ننویسی،بیشتر از این کاری باهات ندارم.اما اگه بخوای می تونیم ادامه بدیم و می تونی امتحان کنی.برای همین راه پس گرفتن وبلاگ رو برات باز می گذارم.
پیشنهاد می کنم کار احمقانه ای نکنی.
بهت لطف می کنم و پستات رو حذف نمی کنم .
سخن من با این شخص ناشناسه. اولا حک کردن کار زشتیه. شبیه دزدی شاید. به شخصه ترجیح میدم کسی اراجیف بگه تا دزدی کنه! در ثانی جناب هکر نا محترم شما نمی توانید از دیوار یک خانه بالا بروید، به دختر خانه تجاوز کنید و در آخر خاطرنشان کنید لطفی در خور انجام داده اید که به مادر خانه تجاوز نکرده اید. این فرهنگ چیزیه که متاسفانه ریشه محکمی در تعاملات اجتماعی ما داره. یعنی طرف از اینکه یک کار خلافی را انجام نداده افتخار کنه. باید کمی بیشتر به کارهامون فکر کنیم.

پی نوشت - راستی اون پست هکر تا حالا ۳۱ لایک هم خورده!

دندان حکومتی

موج دروغ، افترا و صحبتهای احمقانه در کشور تنها میوه ساکت نگاه داشتن مطبوعات است. چنانچه مطبوعاتی آزاد می توانست اعلام وجود کند، هیچگاه آیت الله لاریجانی اینچنین سخنان سخیفی در باب کشته شدن تنها یک نفر ایراد نمی کردند. جریان حکومتی مانند دندان خرابیست که بجای درمان آن با بی توجهی خرابی آن را افزایش می هند. هنگامی که دیگر پوسیدگی عصب را احاطه کند می بایست چندین برابر خرج کرد تا تنها درد را خواباند. کشیدن جای خود.

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

واکنش به ناآرامیهای لندن

بزرگان نظام جمهوری اسلامی همواره در برخورد با اتفاقات برخوردی دوگانه و منفعت طلب داشتند. این منفعت طلبی چیزی نیست که تنها خاص این حکومت باشد. با کمی بی احتیاطی می توان گفت اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا چنین رویکردی را دنبال می کنند. اما آن چیز که موجب تفاوت ما بین دولتهای دموکرات و دیکتاتوری می گردد هدف بیان این چنین موضع گیریهایی است.

دولت های دموکرات به دلیل اینکه مشروعیت خود را از مردم دریافت می کنند مجبور به موضوع گیری منفعت طلبانه در راستای اشتراک خواسته های خود و ملت خود هستند. حال آنکه در حکومتهای خودکامه این چنین اشتراکی وجود ندارد. به همین دلیل عموما این واکنشها زاویه ای بزرگ با خواسته های ملت می گیرد. به همین دلیل حکومت خود را مسئول نمی داند تا به شبهات مردم پاسخ گوید و آنها را اصلاح نماید. بلکه تنها نیروی خود را صرف یک توجیه حداقلی با هر ترفندی می کند.

در زیر توجه شما را به بررسی عکسهای خبرگزاری فارس (که به طور کلی تقریبا بیانگر نظر حکومت است) توسط بی بی سی فارسی جلب می کنم.


۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

ناگفته های یک عکس


عکس بالا مربوط به دیدار امروز رهبری در جمع مسولان کتابخانه های عمومی است. فردی آن وسط از همه بلند تر شده و قد خود را کشیده است. دستها را بالا برده و مشغول کاریست که من نمی دانم! اما چشمانش به دوربین چسبیده است تا بگوید ما بودیم! این عکس حرفهای زیادی دارد. بسیار روحانی و نورانی.

۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

درصد مشارکت در انتخابات

این روزها بحث بر سر انتخابات بسیار داغ شده است. خیلی جاها می شنویم که مشارکت در انتخابات پیش روی پایین است. بالا است.۶۰٪ واجدین شرایط کافیست. مشارکت پایین در انتخابات بیانگر عدم مشروعیت حکومت است و …

آیا واقعا صدور حکم و  اینچنین نتیجه گیریهایی در باره آمار مشارکت در انتخابات آن هم تنها با مشاهده آمار می تواند صحیح قلمداد شود؟ آیا صرف شرکت ۸۰٪ در انتخابات نشانه پشتیبانی مردمی از یک حکومت است؟

بیاییم فعلا نتیجه انتخابات ۸۸ ریاست جمهوری ایران را موقتا از ذهن حذف کنیم و بگوییم همه انتخاباتها در ایران در صحت و سلامتی کامل برگزار شده اند. با کمی توجه در کم و کیف انتخاباتهای برگزار شده در ایران به چند نتیجه بدیهی خواهیم رسید:

- انتخابات در ایران آزاد نیست. یعنی هر گروهی نمی تواند نامزد انتخابات شود.

- بسته به نوع انتخابات تنگ نظری های خاصی اعمال می شود. مثلا در شوراهای شهر تنگ نظری شورای نگهبان برای تایید صلاحیت کمتر است. در ریاست جمهوری بیشتر و در مجلس خبرگان کلا تعداد مشخصی از افراد بیشتر نمی توانند شرکت کنند و تقریبا افراد یکسانی در هر نوبت کاندید می شوند.

- هیچ سیستم و قانون مندیی در تایید صلاحیت ها وجود ندارد. عموما این تصمیم گیریها محفلی هستند که در سطوح بالای نظام صورت می گیرد.

با بر شمردن این نکات می توان به راحتی به این نتیجه رسید که با توجه به المانهای متفاوت در ایران اصولا مقایسه مشارکت انتخاباتی در ایران با کشورهای دموکراتیک دنیا کاری نادرست است. بنا براین صرف بیان آمار شرکت کننده گان و نتیجه گیری از آن یا ساده لوحیست یا به دنبال کسب منافع سیاسی صورت می گیرد.

حرکتهای انفجاری در مشارکتهای انتخاباتی در ایران بسته به اهمیت جایگاه انتخابات تنها زمانی صورت گرفته است که افراد شرکت کننده در انتخابات وعده های تغییر اساسی داده اند. برای مثال در ۲ خرداد ۷۶ زمانی که محمد خاتمی با صدایی متفاوت به عرصه وارد شد مردم به یکباره منفجر شدند و به دنبال صدای تغییر رفتند.

در جامعه ای که مردم از ترس آینده خود و فرزندانشان «اگرچه کاذب» رای دهند، سربازان پادگانها را مجبور به رای دادن کنند، گزینش ادارات دولتی فعالانه در پی مانیتور کردن شرکت کنندگان مجموعه در انتخابات باشند و هزاران مثال دیگر، صرفا بیان یک عدد نمی تواند مشروعیت بخش باشد.

حال به نظر می رسد پس از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۸۸ دیگر انتخابات به معنای واقعی وجود نخواهد داشت تا قابل تحلیل باشد.
Observation Partnership

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

تحریمیها

پس از جوابیه مسعود بهنود، به این فکر افتادم که شاید در پست قبلیم در باب مسعود بهنود منظور وی را درست درک نکرده بودم. اگرچه احساس می کنم برای راضی نمودن خودم به دنبال درک بهتری از سخنان او هستم. چه بسا فردی که سالها در حال نگارش و روزنامه نگاری است قطعا سخنانش از من شیوا تر و رساتر می بایست باشد.

برداشت جدید من از سخنان او چنین است:
به هرحال تبلیغات حکومتی آنقدر پر قدرت است که بتواند خیل عظیمی از مردم را به صحنه انتخابات بکشاند. گروهی از ترس رای می دهند و گروهی دیگر گرفتار در تبلیغات خواهند شد و رای انداخته شده در صندوق به ۶۰ درصد واجدین شرایط خواهد رسید.
در نقد سخن بالا دیگر نمی خواهم بنویسم. به هر حال هرکس عقیده و نظری دارد. اما نکته ای که اکنون نظرم را به خود جلب نمود نفس خود انتخابات است. انتخاباتی که قریب به ۳۰ سال است در کشور ما برگذار می شود. با نگاهی گذرا به انقلاب ۵۷، شاید تنها دستاورد قابل تامل رسیدن به برگزاری انتخابات بود. اما سوال مهمی اینجا مطرح می شود. آیا مردم ما توانسته اند پس از پرداخت هزینه های بسیار در سال ۵۷ از دستاورد آن استفاده کنند؟

همیشه پس از رویداد یک انقلاب مردم باید حضور خود را در صحنه تداوم بخشند تا مسیر اصلاحی مورد نظر خود را تحمیل کنند. اگر در چنین شرایط حساسی مردم شانه خالی کنند دیگر دستاوردهای انقلاب به تاراج خواهد رفت و باعث سواستفاده افراد قدرتمندتر خواهد شد. تا آنجا که خاطر من یاری می کند همواره افراد بسیار زیادی وجود داشته اند که انتخابات را تحریم می کرده اند. بدین صورت حتی از حداقل ثمره انقلاب نیز استفاده نشد. شاید با نگاهی کمی رادیکال تر این نتیجه را بتوان گرفت که وضعیت فاجعه بار کنونی ایران میوه از دست دادن چنین فرصتهایی باشد.

تحریمی ها بر این عقیده بودند که در انتخابات تقلب می شود و نباید در آن شرکت کرد. در صورتی که در واقع نمی توان تصور کرد که تمامی انتخاباتهای برگزار شده در این ۳۰ سال تقلبی بوده است. با کمی مطالعه تاریخ ۳۰ سال اخیر به راحتی می توان به این نتیجه رسید که مردم ما از فرصتهای به دست آمده به بدترین وجه ممکن استفاده کردند.

با حضور گسترده مردم در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ حاکمیت به چنان حقارتی افتاد که با اعلام آمارهای کودکانه دست به یک آمار سازی گسترده زد. کاری که به ادعای بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری رجایی هم اتفاق افتاد. گرچه حتی با ادعای بنی صدر نیز موافق نیستم.

قصد من در اینجا تنها واکاوی یک «چرا» بود. چرایی که شاید زندگی من و امثال من را زیر و رو کرد.
Perhaps

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

نقدی بر شورای هماهنگی

شورای هماهنگی راه سبز امید شورایی است که پس از حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی اعلام موجودیت کرد. راه حل خوبیست اما به نظر من درست مدیریت نمی شود.

یکی از نکات قوت این شورا همان نزدیکی به میرحسین موسوی و مهدی کروبیست. کسانی که به اشارتی از آنها مردم به خیابان ها سرازیر می شوند. در ابتدای کار اگرچه مقبولیت چندانی نداشت اما آرام آرام به نظر می رسد که در حال کسب اعتبار است. اگرچه سرعتش بسیار کند چه بسا دیدن موفقیتش کفاف عمر ما را نخواهد داد. یکی از ضعف های عمده این شورا به نظر من سخنگوی آن است. امیرارجمند اگرچه اسم خوبی دارد اما سخنگوی بدی است. بلاغت گفتار ندارد و گنگ حرف می زند. شورایی که نمی تواند اعضایش را معرفی کند حداقل باید سخنگوی خوبی داشته باشد تا اینقدر دافعه اش زیاد نباشد. به شخصه از حرف های امیرارجمند خسته می شوم و توان شنیدن حرفهایش را بیش از چند جمله ندارم. نه آرامش دهنده است نه محکم.

نکته بعدی راجع به این شورا، عدم کارایی آن است. شورایی که فقط حرف بزند - آن هم به کیفیت اشاره شده در بالا - واقعا چه ثوابی دارد؟ تحرکات این شورا بیش از چند موضع گیری و تعدادی فراخوان ضعیف چیز بیشتری نبوده است. از نظر من چهار راهکار ابتدایی برای خروج از این وضعیت اسفبار می تواند بدین شرح باشند:

- تغییر سخنگو. جایگزین کردن امیرارجمند با کسی که حرفهای تکراری و خسته کننده نزند. مسلط باشد و شخصیتی کاریزماتیک تر داشه باشد. مطمئنا در جنبش سبز آدمهایی با چنین خصوصیاتی یافت می شود.

- استفاده از پتانسیل های موجود در جنبش سبز. هنرمندان فراوانی در جنبش وجود دارند تا کلیپ های زیبا، پوسترهای جذاب و نوشته های با کیفیت تولید کنند. حتی می تواند یک وبسایت وب ۲ داشته باشد تا مردم عادی در مطلب سازی آن نقش داشته باشند. بالاترین سایت خوبیست اما برای یک جنبش ساخته نشده است.

- خارج شدن از محدوده یک شورا. اینکه چند نفر دور هم بنشینند و بیانه بنویسند و مصاحبه کنند به نظر من هیچ دردی را دوا نمی کند. باید در کنار این مسائل به عمق جامعه نفوذ کرد تا از مردم قدرت بگیرد. رسیدن به عمق جامعه هم با تشکیل هسته هایی ساختار یافته در بین اقشار مختلف اهم از کارگران، معلمان و غیره امکان پذیر است. این هسته ها نیاز ندارند همدیگر را بشناسند. هزاران نوع ساختار اجتمایی برای این نوع هسته ها وجود دارد.

- اعلام خط قرمزها را متوقف کند. مردم ما از خطوط قرمز خسته شده اند. بگذارید خطوط قرمز را خودشان بفهمند و رعایت کنند. در هر مصاحبه آقای امیرارجمند اینقدر «ما خطوط قرمزی داریم» را تکرار می کند که آدم یاد استالین می افتد. خطوط قرمز تعریف شدنی نیست و می بایست مردم خود درک کنند که چه چیزی خوب است و چه بد. خط قرمز چیزی نیست که بتوان آن را کشید. آن هم در سطح یک جامعه بزرگ با انواع و اقسام تفکر.

تغییر ماهوی در این شورا می تواند قدمی موثر در بهبود وضعیت انفعالی جنبش سبز باشد. امیدوارم روزی شاهد این باشیم که مردم خود را در سرنوشت خود شریک بدانند. عصر دنباله روی از یک رهبر خاص دیگر سرآمده است. میرحسین زمانی که گفت من یک عضو از جنبش سبز هستم این موضوع را درک کرده بود.

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

دلیران سرزمین من


روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود. آنهایی که هستی خود را در لابلای دیوارهایی نهاده اند که حال از شرافت سخن می گویند. دیگر آنقدر درد دارند که از شمارش خارج شده است. اکنون زندگی خود را در اعتراض به انبوهی از نا ملایمات در مجاورت دره مرگ قرار می دهند تا تاریخ بداند که آبروی کیست که بر باد رفته است. مردمان قضاوت خواهند کرد قصاوت قلب تا چه حد می تواند زننده باشد و زشتی تا چه عمقی قدرت نفوذ خواهد یافت.

۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

نیاز به عنوان نیست

«یک مقام امنیتی در سپاه پاسداران گفته است که ۱۰ رمال در همدان بازداشت شده اند.» 

باید به حال مملکتی گریست که نیروی امنیتی و نظامیش در به در دنبال فالگیر و رمال می گردد. بدتر اینکه به عنوان سند افتخار نیز آن را مطرح می کند.
The Nva

پارادوکس توکلی

نماینده مردم تهران مدتیست که پشت سر هم از دولت کودتا انتقاد می کند. آمارهایش را زیر سوال می برد. او را به سخره می گیرد و یک یک معاونین احمدی نژاد را دزد و سابقه دار خطاب می کند. حتی می گوید مردم خود می دانند که دولت وعده های بی پاسخ و دروغ می دهد. اصلا کاری به کار واقعیت ندارم. کار به شخص توکلی دارم.

توکلی همان کسی است که از انتخابات مهندسی شده ۲۲ خرداد حمایت کرد و مخالفان را فریب خورده نامید و شعار مرگ بر موسوی سر داد. آقای توکلی عزیز شمایی که اینقدر انتقاد دارید همان مردم با کمالات و فهیم شما آیا اینقدر احمق بودند که به چنین فردی که خون به جگرشان کرده است رای بدهند؟ نظر شما با توجه موضع گیریتان در قبال جنبش سبز از یک حالت خارج نیست. مردم به محمود احمدی نژاد رای داده اند. به گندی که به کشور زده است رای داده اند. به رشد اقتصادی صفر ایشان رای داده اند. به طرح تورم اقتصادیش رای داده اند. به معاونین دزد و سابقه دارش (به اعتقاد شما) رای داده اند. حالا که ملت از چنین چیزهای لذت می برند و همه انقلابی به پای صندوق رای می روند تا به باور شما او را برگزینند، دیگر شما چرا جوش می زنید و قیافه عالمانه می گیرید؟ چرا همچنین که ادعای نمایندگی مردم را دارید به رایشان احترام نمی گذارید؟

به مصلحت رفتار کردن همان دروغگوییست به بیانی دیگر. هر چقدر بیشتر مصلحت بدانی بیشتر دروغ می گویی. اصلا مصلحت، مصلحت می آورد. اینقدر در مصلحت گیر می کنی که برای فرار از مصلحت مجبوری مصلحت بدانی تا از گیرش خارج نشوی.

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

خواب در آتش

تکیه زده بود بر صندلی چوبی مندرسش. گهواره وار تکانش می داد تا با صدای شیرین جیرجیرش ترانه ای زمزمه کند. ابروان جو گندمیش را آرام صاف می کرد و به گذشته خیره بود. کتابهایش به مرور در ذهنش ورق می خوردند. تصاویرشان انگار از همیشه همیشگی تر می شدند. سیاه و سفید با کنتراست بالا. وسط جنگل. قانون شکن نبود. قانونگذار را به تنگ آورده بود. آنان تناب دار خویش را با دار زدن او می جستند.
Were
Bbafnd

نگران

استفاده از سعی و خطا در مواردی اصلا بد نیست. حداقل یک استراتژی برای حل مساله است. اما وقتی از پیامدهای این سعی نتوان نتیجه را آزمود دیگر نمی توان از آن به عنوان استراتژی نام برد. با تحلیل رفتاری حکومت ایران در چند سال اخیر می توان به سادگی نتیجه گرفت که دیگر حتی ایستادن با عصای استراتژی سعی و خطا نیز از نظر مسئولین مملکتی دور شده است. استراتژی به «سعی و سعی» تغییر یافته است. وقتی رئیس بانک مرکزی بی پروا می گوید قیمت ارز را بالا بردیم تا تست کنیم واقعا نشان دهنده این است که دیگر استراتژی برای اداره مملکت وجود ندارد. این می تواند از تهی شدن حکومت از کارشناسان خبر دهد. سخنانی به این سخیفی کم در بین دولتمردان زده نمی شود. 
The situation is much more than the things that you think is alarming.

۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

مرز کور

سالهاست از خواندن کامنت های وب سایتها عصبی می شوم. زمانی بوی تعفن این تفکر بیشتر می شود که مطلب کمی سیاسی یا مذهبی شود. انگار فارسی زبانان به چندین قسمت تقسیم شده اند و هریک از گروه دیگر چنان کینه ای به دل گرفته است که تا خونش را نریزد دست بردار نیست. ما یاد نگرفته ایم که وجود تفکر دیگری را تحمل کنیم و به چرایی مخالفت خود فکر کنیم. آن را به زبان آوریم و تحلیل کنیم. کینه شبیه سرطان است. رشد پیدا می کند و تمام وجودت را تسخیر می کند. ناگاه چشمانت را می بندی و خط قرمز می کشی.

شاید مرزبندی های بی دلیل بتواند توضیحی بر این شیوه گفتار باشد. منافق، مجاهد، حزب الله، سلطنت طلب و ... اینها همه مرزهایی هستند که من و تو کشیده ایم. دیگری را هل داده ایم و در کوچه بن بست گیر انداخته ایم. از او کاری ساخته نیست جز پایداری تا آخرین قطره خون. انگار دیگر با تفکر او مشکلی نداریم. تنها باید نابود شود.

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

قضاوت تحمیلی نیست

امروز دادستان تهران در اظهار نظری بیان کرد «ما پس از مرگ [هدی صابر] به کالبدشکافی تاکید داشتیم تا فوت این فرد مانند فوت هاله سحابی به کشور هزینه وارد نکند. جسد دو روز قبل به پزشکی قانونی منتقل شد و روز گذشته پس از معاینات به خانواده تحویل و دفن شد.» و همچنین گفت: «دشمنان بدانند که اینگونه نیست که بتوانند جرم‌های ناکرده را همواره به گردن ما بیندازند».

به نظر می رسد دادستان محترم به دلیل رسانه ای شدن مرگ هاله سحابی ناراحت است نه به خاطر کشته شدن او که یک شهروند بود. اول، برای من قابل باور نیست که در خانواده ای هنگام مراسم درگذشت پدر، دختر فوت شود و به دنبال این باشند که همان شب کلک قضیه را بکنند و جنازه تازه را زیر خاک کنند. بد تر از آن اینکه از کالبد شکافی نیز صرف نظر کنند. دوم، وظیفه شما موشکافی پرونده این دو مورد جنایت است. جناب دادستان عزیز شعور آدمیزاد بالاتر از قبول حرفهای بی سر و ته شماست.

دشمن شما کسی نیست جز کردار و عملکرد شما در جایگاهی که مسئولیت دارید. از دید ناظر بیرونی، فردی در ظهر روز تشیع جنازه پدرش کشته (فوت) می شود و شبانه تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده می شود. جنازه پدرش حتی تا سر کوچه اجازه تشییع  نمی گیرد، عکس پدرش را از دستانش می ربایند و پاره می کنند. در روزی دیگر فردی که در زندان به مدتی طولانی در «بازداشت موقت» است اعتصاب قضا می کند و بجای رسیدگی کتک می خورد و فوت می شود. این مطالب گفتنشان هم دردناک است و باور کنید نیاز به داشتن هیچ علمی ندارد. قضاوت تحمیلی نیست.

۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

حمید سجادی در قامت وزیر

حمید سجادی را از نزدیک دیده ام. اون قدیمها. بچه بودم و دوست داشتم بدوم. حمید سجادی یکی از تنها ورزشکاران دو و میدانی بود که سالها می دوید. در تمام این سالها همیشه در ایران اول می شد و سعی می کرد رکورد خودش را بشکند. آخر کسی غیر از خودش نبود. الان نمی دانم رکوردهایش همچنان پایدارند یا نه. آن زمان انسان ساده ای بود. کار خودش را می کرد و در فکر چیز دیگری نبود. امروز عکسش را که دیدم نشناختمش اما به نظرم آمد چهره اش با همکاران احمدی نژاد متفاوت است. نامش را که خواندم «حمید سجادی قهرمان دو و میدانی» کمی خشکم زد. مطمئنم که جبر زمانه او را وزیر کرده است. آدم خوبی بود. تصویری که از او در دوران بچه گیم دارم با صدارت در دولت کودتا زمین تا آسمان متفاوت است. امیدوارم روی احساس ما را زمین نیاندازد و برای ورزشکاران و جوانان این مرز و بوم کاری کند. می دانم ساده لوحم.

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

قشون کشی خیابانی

امروز قرار است در تهران طرح «برخورد شدید» با بد حجابان اعمال شود. طرحی که تقریبا هر ساله در ابتدای فصل گرما اعمال می شود و بیش از ۲ هفته به طول نمی انجامد. پس از ۲ هفته معمولا برخورد دیگر آنقدر شدت ندارد اما همچنان تا مدت زمانی ادامه دارد.

پس از کودتای ۲۲ خرداد، تاریخ برخورد شدید با بدحجابان بجای هفته اول یا دوم اردیبهشت به حوالی ۲۲ خرداد منتقل شده است. انگار حکومت از اینکه بی دلیل نیروهای خشنش را به خیابان بیاورد و مورد تمسخر مردم قرار بگیرد ناراحت است و به همین جهت دنبال دلیل سازی می گردد. این دلیل سازی معمولا به شکل مانور پلیس گرفته تا گشت های ارشاد ظهور پیدا می کند. انگار می خواهند بگویند ما این روزها بخاطر جنبش سبز بیرون نیستیم. به هر حال مانورهای شهری اینچنینی اساسا زشت و کریه است و می تواند مصداق بارز ترس حکومتی باشد.

۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

سوالهای حزب الله از جنبش سبز


چندی پیش در پی پیشنهاد وبلاگ ارزشی آینده از آن حزب الله، امکان گفتگویی ما بین وبلاگ نویسان منتقد وضع موجود و حامیان حکومت فعلی فراهم شد. گرچه من دلیل این پیشنهاد را رفع کدورت و چیزهایی از این دست نمی دانم. با توجه به نظر آرمان امیری در وبلاگ مجمع دیوانگان، من نیز در پی پاسخ گویی به سوالات این وبلاگ نویس ارزشی می پردازم. تمام پاسخ ها صرفا برداشت شخصی من است.

۱- لطفا “جنبش سبز” را برای من دقیقا تعریف کنید؛ و بفرمایید از میان گروه‌های بسیار متفاوت و متناقضی که هم اکنون مدعی جنبش سبز هستند، مشخصاً با کدامیک مخالفت دارید و آنرا داخل در جنبش نمی‌دانید؟ چرا هرگز این جنبش به حمایت رژیم جنایتکار صهیونیستی از خودش پاسخ نداد؟ و صراحتاً بفرماید نظر “جنبش سبز” در خصوص تفکرات امام راحل و بارز‌ترین آنها یعنی ولایت فقیه ؛ چیست؟

جنبش سبز تعلق به گروه خاصی ندارد. تنها مردم هستند که مدعی جنبش سبز هستند و چسباندن چنین جنبشی به طیف یا گروه خاص جفا به حقیقت یابی و زندگیست. من گمان نمی کنم که در خصوص این جنبش نیاز به بیان نقطه نظرات شخصی و بیان اختلافات شخصی باشد. از آنجایی که جنبش سبز زاییده یک انتخابات است، می بایست به انتخاباتی آزاد نیز ختم شود. انتخاباتی که در آن گزینشی وجود نداشته باشد تا هر گروه و ملتی بتواند در آن شرکت نماید. بدین طریق گروهها و تفکرات متفاوت می توانند گرد یکدیگر جمع شده و هر کدام کرسی و صندلی داشته باشند.

دموکراسی بر خلاف دید بسیاری از دوستان حکومت تفکر غالب بر جمامعه نیست. بلکه زاییده این تفکر است که حتی گروههای کوچک و اقلیت نیز قادر به بیان دیدگاههای خود باشند. بدین ترتیب اعلام نظر در مورد تفکرات امام یا نظریه ولایت فقیه عملا سوالی انحرافی و بی ارزش است. چرا که با شخص گرایی عملا حقوق دیگران ضایع می شود.

اینکه ادعایی بدون اثبات مطرح می شود و طرف سوء ظن را در فشار بگذاریم تا آن را نفی کند مغلطه است. اگر ادعایی دارید مبنی بر حمایت اسرائیل از جنبش سبز آن را ثابت کنید. دلیلی ندارد جنبش سبز به ادعایی که ثابت نشده است اعتنا کند. دادگاهی علنی تشکیل دهید، دلیل بیاورید، هیات منصفه بی طرف قضاوت کند. آن را همه می پذیریم. 

۲ـ جناب آقای میرحسین موسوی و سایرین، قوانین انتخاباتی ایران بخصوص فرآیند اعتراض به نتایج را قبول داشتند یا خیر؟ اگر بله، (که با توجه به شرکت و امضاء برگه‌ی ثبت‌نام، قاعدتاً برمی‌آید که قبول داشتند)،‌ چرا قواعدِ (درست یا غلط ِ)بازی  که خودشان پذیرفته بودند را برهم زدند؟ و اگر خیر؛ چرا در فرآیندی که آنرا قبول نداشته شرکت کردند و ادعای هیچ‌گاه اثبات نشده‌ی تقلب در آنرا بهانه‌ایی برای کارهای بعدی قرار دادند؟

در مورد این موضوع، آرمان عزیز مطلبی را نوشته اند که بسیار کامل و مستدل است. شما را به خواندن آن تشویق می کنم. تنها به گفتن این نکته بسنده می کنم که کسانی که حتی به انتخابات نیم بند خود نیز پایبند نبودند حکومت بود. 

۳- از جدی‌ترین نقد‌هایی که شما و دوستانتان متوجه حکومت می دانید، نقد‌های اقتصادی است.سوال اینجاست که اگر اقتصاد در تصمیم‌گیرهای سیاسی برای شما موضوعیت دارد،چگونه نگاه کارگزارانی راست را با نگاه چپ میرحسین پیوند می‌دهید و چگونه از خاتمی که جهت گیری مشخص اقتصادی به اذعان کارشناسان اصلاحات، نداشته است حمایت می‌کنید؟ آیا انتقاد اقتصادی صرفاً بهانه‌ای برای تخریب حکومت نیست؟ نگاه‌های به شدت غیرکارشناسی آقای کروبی به اقتصاد را به خاطر دارید؟ اقتصاد در قضاوت شما نسبت به مسائل سیاسی نقش دارد یا ندارد؟ اگر دارد چرا اینچنین بین این چند نگاه صددرصد متفاوت سرگردان هستید؟

خاطرم نیست که «کارشناسان اصلاحات» چه موقع سیاستهای دولت خاتمی را زیر سوال بردند. تا آنجایی که بنده یادم است، کشور با فروش نفت بشکه ای ۱۰ دلار از واردات گندم بی نیاز شد. و چه گواه بهتر از این. اقتصاد از این جهت مهم است که با زندگی تک تک افراد جامعه پیوندی نزدیک خورده است. مبانی اقتصادی و راهکارهای فرهنگی شکل دهنده اجتماع است و باعث پویایی یا کسالت یک جامعه می شود. سیاست یک علم مجزا نیست و تحت تاثیر المانهای متفاوت اهم از اقتصادی، فرهنگی، مبادلات برون مرزی و غیره است. نمی توان چنین مسائلی را از یکدیگر جدا دانست. به شخصه با نگاه آقای کروبی موافق نیستم. زیرا به نظرم علمی نبود. سیاست های آقای احمدی نژاد در مقابل نه تنها علمی و کارشناسانه نبود بلکه تهاجمی و غیر صادق بود. در آخر من دلیلی نمی دانم تا از شخص دفاع کنم. تنها همانطور که گفتم دولت خاتمی دولتی بود که از نظر اقتصادی و تا حدی فرهنگی کارنامه درخشانی دارد. 

۴ـ یکی دیگر از نقد‌های جدی شما به حکومت، بحث سرکوب ، ارعاب و برخورد‌های خشن است. و بسیار شنیده‌ایم که دوستان شما می‌فرمایند، این حکومت آنقدر جنایت کرده که هیچ راه مسالمت آمیزی باقی نگذاشته است. ضمن محکوم کردن اینگونه برخورد‌ ها؛ سوال این است که به فرض صحت تمامی ادعاها،‌ چرا کمتر از یک دهم این اتفاقات در عقب مانده‌ترین کشور‌های منطقه، باعث بروز انقلاب و ایستادگی مردم و جوانان در خیابان‌ها، مقابل توپ و تانک و مسلسل و جنگنده‌های حکومت می شود ولی در ایران با وجود به قول شما تکرار این وقایع خشن و بازتاب گسترده‌ی آن توسط رسانه‌های جمعی، شاهد حضور گسترده و ایستادگی بیشتر از ۲۴ ساعت جنبش ، نمی‌باشیم؟ چرا فراخوان‌های اخیر مکرراً با شکست مواجه می‌شود؟ آیا این نمود بارز عدم جایگاه مردمی این جنبش در بین مردم نیست؟‌

به اعتقاد من مردم ایران به دنبال چنین انقلابهای خونینی نیستند. مردم ما دو سال تمام ایستاده اند. در ۲۵ بهمن گذشته زمانی که حکومتیان در خیال خام خود جنبش را خفه کرده بودند، در جوی به شدت امنیتی و حکومت نظامی با جمعیت عظیمی از مردم روبه رو شدند تا به خیال دروغین خود پی ببرند. اساسا حرف عدم ایستادگی بیش از ۲۴ ساعت قابل پذیرش نیست. نوع حرکت متفاوت است. تمام امور را نمی توان تنها از یک زاویه دید و مقایسه کرد. مردم ایران تا کنون چنین حرکتهایی را زیاد داشته اند که آخرین آنها به سال ۵۷ باز می گردد. مردم به این نتیجه رسیده اند که چنین حرکتهایی تنها عنان را نسیب گروهی می کند که قدرت و درنده خویی بیشتری دارد. بیشتر توانایی اعدام دارد و کمتر گوش شنوا.

۵- لطفا بدون انکار واقعیت و پرهیز از نظریات شاذی مانند “ساندیس” و یا “فریب حکومت و سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم”،‌که در واقع توهین به شعور ملت مظلوم ایران محسوب می‌شود، بفرمایید نظر شما راجع به قیام میلیونی ایرانیان بر علیه جنبش سبز در ۹ دی و ۲۲ بهمن چیست؟

راهپیمایی ۹ دی یک راهپیمایی مهندسی شده بود. زمانی که راهپیمایی توسط حکومت سازماندهی شده باشد، ادارات بسیج شده باشند، سربازان پادگانها و هزار یک ارگان رسمی و غیر رسمی در پی جمع آوری نیرو برای پر کردن خیابانها باشند چطور اسم قیام را می توانید بر آن بگذارید؟! چه بسا در بیان میلیونی بودن آن نیز بحث وجود دارد. مگر اینکه جمعیت سازماندهی شده در شهرستانها را نیز جمع کنید. در تهران که میلیونی نبود (در آنجا حضور داشتم). در مورد این راهپیمایی بیشتر احساس می شد که قبل از انجام آن متنهای خروجی تنظیم شده بودند تا با واقعیت منطبق باشند.  در این بین نقش صدها رسانه ریز و درشت و برچسبهای تبلیغاتی بر در هر کوی برزن و اتوبوسهای شرکت واحد به کنار. صرف هزینه های میلیاردی جهت جمع آوری نیرو را نمی توان قیام نامید. خارج از این حتی با مقایسه فیلمهای موبایلی و غیر حرفه ای مردم عادی با دوربین های پیشرفته صدا و سیما و لنز های چشم ماهی عکاسان خبرگزاریهای دولتی (خصوصی که به حمدالله نداریم) به نتایج خوبی خواهیم رسید.

Sshy
Between the use of media is it that people give less to the side Ndaznd
No Dlh
Trump received billions of Green leaders from outside the country Friday, and the information minister claimed that the memories are still not forgotten.

روزی تاریخی



وقتی موج نفرت جامعه ای را فرا می گیرد دیگر هیچ قدرتی توان ایستادگی در برابر این توفان را ندارد. باور ندارم اوضاع ایران بی صدای امروز آرام است. مردم دیگر با یکدیگر مهربان نیستند، خشن اند، گرچه می دانند مشکل طرف مقابل نیست. این زنگ نمی تواند زنگ صلح و آرامش برای یک حکومت باشد. زنگ خطر است. زمانی که مردمی خشمگین و نامهربان در یک گروه قرار گیرند. دیگر قدرت ریش بی ریشه و تفنگ ژ۳ و لباس شخصیان چاق و چله کاربردی ندارد. فردا سالروز به کما رفتن جامعه ای امیدوار است. بیماری که حال و هوای مردن ندارد.
Someone

۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

مسعود بهنود کجاست؟

همیشه برای من مسعود بهنود کسی بود که جزئیات از نظرش پنهان نمی شدند و سعی در بررسی آنها داشت. اما امروز دیگر چنین نظری ندارم. انگار مسعود بهنود در خاطرم از عرش به فرش افتاده است. تصویر چنین موضوعی جایی رخ نداد الا برنامه صفحه دو آخر هفته بی بی سی فارسی.  
موضوع برنامه انتخابات ۹ ماه آینده مجلس ایران بود. انتخاباتی که از جهاتی یکی از حیاتی ترین انتخابهای جمهوری اسلامی است. البته نه از نظر مردم.
در این برنامه مسعود بهنود و آقای برزین مهمانان درون استدیویی و آقای رهبر از کوالالامپور مالزی بودند. تقریبا رهبر از میانه برنامه به بحث وارد شد. پیش از آن مسعود بهنود و برزین هندوانه ها را پیاپی رد و بدل می کردند. البته نقدی نیست. هرکس نظری دارد و نه عیب است نه عار. مسعود بهنود بر این عقیده بود که انتخابات پیش رو تنوری داغ و جوشان خواهد داشت. استدلالش هم خط بطلان کشیدن به اختلاف موجود میان آیت الله خامنه ای و محمود احمدی نژاد بود. از دید او اختلافات پیش آمده ما بین «رئیس جمهور» و مجلس است. مردم هم که مطابق معمول رای می دهند. به نظر می رسد که آقای بهنود فراموش کرده بودند که اختلاف میان محمود احمدی نژاد و مجلس چیز جدیدی نیست که اتفاق افتاده باشد. بارها طی این ۵-۶ سال اخیر اختلافهای شدید صورت گرفته است و اختلافات جدید که منجر به زندانی شدن نزدیکان احمدی نژاد شد را کاملا عادی جلوه داد. بعد از آن نوبت به برزین رسید تا تحلیلی بسیار جالب ارائه کند. او جامعه ایرانی را از دید گروه احمدی نژاد سه تکه کرد «۳۰٪ بالای جامعه هستند و کلا با ما بد هستند و فحشمون میدهند. ۳۰٪ پایین جامعه رو می خریم. میمونه ۴۰٪ وسط. اینها رو هم مکتب ایرانی میاریمو ۲۰٪ رو می گیریم. حالا ۵۰٪ جامعه را داریم وکافیست» مسعود بهنود به نشانه تایید سر تکان می دهد. و هر دو به این گفتار باور دارند.
باور کنید دردآورد تر از این تحلیل ندیده بودم! حرف من این نیست که مردم شرکت نمی کنند. مطمئنا بعضی ها ها هستند که همیشه شرکت می کردند، الان هم می کنند. اما اینجور تقسیم بندی کاری به این سادگی نیست. مسعود بهنود بر این باور است با دعوت از گوگوش و علی دایی دوباره همه مردم مشتاقانه به پای صندوقهای رای خواهند رفت. و کاری به کار آزادی بیان و چه و چه نداند. عینا اتفاقی که در همه جای دنیا می افتد. از طرفی هم عقیده دارد که خامنه ای در حال عشوه آمدن برای اصلاح طلبان است که بیایند و در انتخابات شرکت کنند. تا تنور انتخابات داغ شود.
اولا باید گفت مسعود جان، اگه این شیوه جواب می داد و بنا بر گفته تو همه جای دنیا همین الان این شکلیه، پس چرا این ور دنیایی ها روزنامه آزاد دارند؟ پس چرا حکومت استبدادی ندارند؟ پس چرا رای مردم براشون اهمیت داره؟ وگرنه که حکومت رو تبدیل می کردند به دیکتاتوری رقاص خانه ای. استناد به جمله ای از خامنه ای مضمون بر اینکه باید عدل رو نسبت به آدمهای مخالف و خوب افزایش بدهیم چرا باید ترجمه به عشوه گری بشود؟ مگر در این ۲ سال چند کار مثبت دیده ای؟ چه رغبتی عملی از جانب حکومت برای آدم دانستن مردم دیده ای؟ دو هفته از جریان سحابی ها نگذشته است جناب مسعود خان.
بعدش هم به نظر من دیگر انتخابات در این کشور مفهوم گذشته رو نخواهد داشت. حکومت دیگر پی کسب مشروعیت نیست. تعریف مشروعیت تغییر کرده و نیازی هم به وجود مردم پای صندوقهای رای ندارد. مشکل دعوای درونیست نه برونی و مردمی!
بر فرض اینکه گوگوش بیاید و کاندید شود، من نوعی که قبلا رای داده ام و حسابم نکرده اند چرا باید دوباره مطابق با همان سیستم دوباره رای بدهم؟ آیا سیستم رای گیری متفاوت شده است؟ مگر تعداد کسانی که به موسوی یا کروبی رای داده بودند کم هستند؟ آیا آمار رای انتخاباتی که ساعت ۱۰ شب آن کیهان تیتر ۲۴ میلیونی می زند و از عصر ستادهای رای گیری را قرق می کنند را قبول می کنید که چنین بی تاب نظریه رقاص منشانه می دهید. به نظر می رسد سیاست اسفندیار رحیم مشایی بیشتر از اینکه در ایران نفوذ داشته در مسعود بهنود در لندن نفوذ کرده است.
Behnoud
Unless
Screener

۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

خواب ابریشم

امروز به تنها چیزی که فکر نمی کردم تماشای یک فیلم بود. هرچند کوتاه. اما وقتی به این فیلم رسیدم دیگر عنان از کف رفته دیدم و تا آخرش رو نگاه کردم. خیلی جاها بغض کردم و خیلی جاها لذت بردم. فیلم مجموعه ای از امید، نا امیدی، خنده، شادی و خیلی چیزهای دیگست. برام واقعا جالب بود که دخترای ۱۶ ۱۷ ساله مسائل رو خیلی خوب درک می کنن و قادر به بیانشون هستند. حتی اونجاهایی هم که برای بیان دچار مشکلند، از کلماتی استفاده می کنند که شما رو خاطر جمع می کنه موضوع رو فهمیدند. چیزی که مطمئنم دخترهای نوجوان و جوان اروپایی حداقل قادر به انجامش نیستند.

کارگردان این فیلم خانم ناهید رضایی است و در اپیزود پایانی خودش در مورد فیلمش صحبت می کنه. خیلی دوست دارم راجع به قسمتمهای مختلف این فیلم صحبت کنم اما فکر می کنم اگر قسمت ها رو یکی یکی بگم از جالبیه فیلم کم کردم. اما حتما در آینده پستی راجع به این موضوع خواهم نوشت. فیلم ۴۰ دقیقه ای و ساخته سال ۲۰۰۳ است. چیزای زیادی شاید تاحالا تغییر کرده باشه اما خیلی چیزها هم تغییری نکردند. امیدوارم از دیدن فیلم لذت ببرید و بنا به گفته خانم رضایی کمک کنید که فیلم بیشتر نمایش داده بشه.

قسمت اول



قسمت دوم



قسمت سوم



قسمت چهارم

۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

خاتمی، مردی به دور از خشونت


پیرامون سخنان محمد خاتمی جهت گذشت حکومت و مردم نسبت به یکدیگر نظرات گاها متناقضی این روزها منتشر می شود. قسمت قابل ملاحظه ای به دنبال معذرت خواهی خاتمی هستند و از سوی دیگر موافقان اقدام به بیان چرایی حمایت از محمد خاتمی می پردازند.


در اینجا من به دنبال دیدن مطلب از زاویه ای دیگر هستم. زاویه ای که بجای خرد شدن و توجه به جملات و کلمات به دنبال کلی گوییست.

«عده‌ای ظلم بزرگی را که پس از انتخابات به مردم و نظام اسلامی شد و هتک آبروی نظام در مقابل ملت‌ها را نادیده می‌گیرند و مسئله کهریزک یا کوی دانشگاه را قضیه‌ی اصلی قلمداد می‌کنند، اما این یک ظلم آشکار است.» سید علی خامنه‌ای، ۴ شهریور ۱۳۸۸

«اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم‌پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می‌گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد . البته همه بکوشیم برای‌ آینده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمین حقوق مردم همراه و زمینه‌ساز شویم .» سید محمد خاتمی، ۲۶ اردی‌بهشت ۱۳۹۰

‎من این دو جمله را در تقابل با یکدیگر می دانم‫.‬ یکی از جایگاه حاکمی است که ملتمسانه به دنبال توجیه ستمیست که کرده است. این دلایل ر آن قدر تکرار می کند تا خود به باور برسد‫.‬ دیگری به دنبال بازی گرفتن باور ظالم است‫.‬ همه می دانیم که حکومت در این مدت اقدام به اعدام، تجاوز و پایمال نمودن حقوق اولیه انسانی نموده است. مطمئنا این چیزی نیست که کسی بخواهد در آن شک کند. تقریبا مطمئا هستم حتی حکومت به رفتارش واقف است. دلایل زیاد است و از آن می گذرم.

ذکر این نکته ضروریست که اصلاح طلبان بیشترین زندانیان و شکنجه شده گان را داده اند و فرض رضایت داشتن خاتمی به حکومت ستمگر اساسا غلط است. خاتمی به دنبال بازکردن فضای حداقلیست اگرچه خود به خوبی آگاه است که چنین چیزی برای حکومت امکان پذیر نخواهد بود.

پس ۲ حالت متصور می شود. اول، حکومت «بخشش» کند. در این صورت فضا باز شده و امکان انتشار گزارش و خبررسانی به اقشار بی خبر جامعه به وجود خواهد آمد. فضای باز حداقلی به ناگاه باعث ریزش عناصر تندرو شده و امکان زندگی بهتر برای افراد بیشتر فراهم می آید. نباید هیچ گاه این نکته را فراموش کرد که مردمی درون ایران وجود دارند که نیازهای حداقلیشان تامین نمی شود. این افراد توانایی تغییر در زندگی را ندارند و تنها راهشان ادامه با وضعی اسفبار است. پرواضح است بخشش مردم به معنی آزادی موسوی، کروبی و خیلی زندانیان دیگر است. افرادی که قطعا هیچگاه ساکت نمی نشینند و چنانچه ظلم ادامه یافت دوباره فعال می شوند. این افراد دیگر درون نظام سهمی ندارند که نگران از دست رفتنش باشند. پس نیروی خود را صرف اصلاح حداکثری خواهند کرد.

دو، حکومت پیشنهاد آشتی ملی را قبول نکند. این فرض بسیار محتمل تر است. باعث به سخره گرفتن رفتار آنان در اذهان موافقان خامنه ای و کودتا خواهد شد. چنانکه حاکم جنایتکار حتی از بخشش جنایتش توسط مظلوم هراس دارد. این دلیل با درنظر گرفتن سکوت حکومت پس از ارائه پیشنهاد کاملا قابل حس است. اگر قبلا خاتمی در مورد انتخابات آزاد صحبت می کرد در کسری از ثانیه حکومت مداران به او می تاختند. اما اکنون گیجند. می دانند این پیشنهاد قابل پذیرش نیست، اما رد آن هزینه ای گزاف خواهد داشت.

در شرایطی که حکومت از درون در حال متلاشی شدن است، گره ای دیگر آنچنان بر کارشان افتاده که توان پاسخ گویی به معامله ای برد برد را هم ندارند.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

اشتباه در یک خبر

اول باید بگم که بسیار خوشحال هستم که دروتی از زندان آزاد شده و برگشته سرکار و بارش. در پست قبلی نوشته بودم که دروتی از تهران به دمشق رفته که از قضا بعد از جستجو معلوم شد که این جور نبوده و او مستقیما از قطر به سوریه پرواز کرده بود. اینکه او از تهران به سمت دمشق پرواز کرده بود رو اگر درست یادم باشه از یکی از همین رسانه های مملکتی خونده بودم. ولی با این حال اشتباه خودم را توجیه نمی کنم و عذرخواهی می کنم.

اما باز هم هنوز نمی دونم چرا سخنگویی که باید «قاعدتا» بدونه که زندانی قراره ۲ روز دیگه آزاد بشه راجع بهش یک مشت حرف صد تا یک قاز بزنه.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

تخلفات خبرنگار ایرانی شبکه الجزیره

رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، امروز به برشمردن تخلفات خبرنگار ایرانی و الاصل شبکه الجزیره پرداخت.

اول: گذرنامه ایرانی ایشان اعتبار نداشته است
دوم: بدون داشتن ویزای خبرنگاری قصد ورود به سوریه را داشته است
سوم: گذرنامه های دیگری هم همراه داشته است

ادعاهای فوق بدون زحمت قابل رد هستند. در مورد اتهام اول، با در نظر گفتن مسیر پروازی مسافر از تهران به دمشق باید گفت که در درجه اول این وظیفه پلیس گذرنامه ایران بوده که جلوی مسافرت از مسافری بدون داشتن گذرنامه معتبر به خارج از کشور گرفته شود. چطور مسافری می تواند بدون داشتن گذرنامه معتبر از ایران خارج شود؟ حتی در صورت قبول ادعای فوق جرم اول را بدون شک پلیس ایران انجام داده است. در مورد دوم، این خبرنگار لحظاتی پس از ورود به دمشق بازداشت شده است، بنابراین فعالیت خبرنگاری نداشته است که مورد اتهام قرار گیرد. و در آخر اتهام عجیب همراه داشتن چندین گذرنامه جرم به حساب آمده است.

سوال اینجاست که چطور سخنگوی کشوری حاضر است سکوت خود را برای ابراز ادعاهایی چنین احمقانه بشکند.

پی نوشت: ادعای نخست به کلی غیر قابل باور است که خبرنگاری خبره نداند گذرنامه اش اعتبار ندارد و بجای تمدید آن خود را کودکانه به دامن آتش بیاندازد.

پی نوشت: مطلع شدم که این خبرنگار آزاد شده است. اما همچنان مشخص نیست چرا سخنگوی دستگاه دیپلماسی اقدام به بیان دلایلی احمقانه  درست در روز قبل از آزادی وی می کند.

۱۳۹۰ فروردین ۶, شنبه

استراتژی اصولگرایانه

دیروز نماینده ایران در سازمان ملل بجای استفاده از وقت خود برای متقاعد کردن کشورها، تنها استراتژی منسوخ خود را دوباره به نمایش گذاشت. این بار وضعیت حقوق بشر در آمریکا پیرهن اسمونش بود. فرض کنید شخص A در دادگاه متهم به دزدی ۲۰۰۰ تومان پول باشد و بجای توضیح در مورد چگونگی کسب این مال، فرد B از اعضای هیات منصفه را به دزدی ۵۰۰ تومان متهم کند. استراتژیی که تو انتخابات جواب داده بود اینبار بدون دانشجو عقیم موند.

آخرشم میگه این یک پیروزیه! احتمالا معنی پیروزی هم به زودی معادل وطنی پیدا میکنه که خیال همه راحت بشه.

۱۳۹۰ فروردین ۲, سه‌شنبه

بالاترین

بالاترین ایده ای برگرفته از وبسایت Digg.com می باشد. این وب سایت چند سالیست به دلیل فقدان رسانه ای همگانی در میان ایرانیان جای خود را باز کرده است. بی تردید بار مسولیتی که این وب سایت می کشد بسیار سنگین و طاقت فرساست. آموزش زندگی اجتماعی و دموکراسی به ایرانیان کاری بسیار دشوار است.

اساس وجود بالاترین ارسال لینک و فراهم آوردن بستر نظر دهی برای تک تک فارسی زبانان بوده است. اما به دلیل ایجاد محدودیت در ثبت نام عملا نیل به این هدف با مشکل مواجه شده است. تنها افرادی می توانند به عضویت این وب سایت درآیند که یکی از اعضا برای او دعوت نامه ارسال نماید (تعداد دعوت نامه محدود است). چنین شیوه جذب کاربر، سیستم را به سوی گروه، گروه شدن اعضا سوق می دهد.

از نظر من حداقل ۴ گروه اصلی در اضافه نمودن محتوا به این وب سایت دخیلند. گروه اول شهروندان عادی و به عبارت دیگر "گروه هدف" پدیدآوردندگان بالاترین هستند. گروه دوم مزدبگیران و طرفداران حکومت ایران و یا به اختصار ارتش سایبری می باشند. مجاهدین (طرفداران مسعود و مریم رجوی) و سلطنت طلبان (طرفداران رضا پهلوی) دو گروه دیگر این جریانند.

اگر به خاطر داشته باشید بالاترین در ابتدا بسیار قابل اعتماد تر و حاوی لینک های ارزشمند تری بود. با اتخاظ عضویت دعوت نامه ای فرصت در اختیار گروههایی قرار گرفت که سازماندهی شده بودند. این گروهها با ارسال دعوت نامه درون گروهی همفکران خود را به عضویت در آوردند. ارسال دعوت نامه های این چنینی می تواند خودآگاه و یا حتی ناخودآگاه باشد. برای مثال فرد سلطنت طلب دوستان هم عقیده خود را در اطراف دارد و بصورت نا خودآگاه عضوی از دسته خود را به عضویت در می آورد. کاربران عادی به دلیل عدم وجود سازماندهی و اعمال محدودیت از طرف حکومت بر آنها (مثلا نگرانی از برملا شدن هویت خود) رشد کمتری کردند. سه گروه دیگر که سازماندهی شده بودند، گوی سبقت را از کاربران عادی ربودند و باعث افت کیفیت بالاترین شدند.

با تحلیل لینک های ارسالی می توان به این نتیجه رسید که تعداد کاربران ارتش سایبری نسبت به سه گروه دیگر به مراتب کمتر است. دلیل این ماجرا می تواند دیر پیوستن این گروه به جمع بالاترینیها باشد. اما مطمئنا با گذشت زمان این گروه نیز با شتاب بیشتری رشد خواهد کرد. این گروه تقریبا بعد از کودتای انتخاباتی برای تحت تاثیر قرار دادن افکار اپوزیسیون وارد کارزار شده اند.

اگرچه بالاترین بسیار سعی کرده است که جلوی این جریانات را بگیرد اما شیوه های اتخاذ شده تنها زمان پیشروی به سوی افت کیفیت را کند کرده اند. تلاش دیگر بالاترین پاک کردن صورت مساله بود. در این راستا چندی پیش گروه کوچکی با هزار سر و صدا از بالاترین حذف شد. شیوه حذف، هیچگاه چاره کار نبوده است. در خوشبینانه ترین حالت این دست گروهها آگاهانه/ناآگاهانه دوباره شکل خواهند گرفت. به اعتقاد من حل این معضل نیازمند اتخاذ استراتژی مناسب و کنترل شده است. استفاده از الگوریتمهای متفاوت و موثر جهت جلوگیری از تشکیل لابی ها می تواند کارامد باشد. در غیر این صورت به زودی شاهد بی اعتبار شدن کامل این وبسایت خواهیم بود.

۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

سال نو مبارک

چون لاله به نوروز قدح گير به دست
با لاله‌رخی اگر ترا فرصت هست
می نوش به خرمی که اين چرخ کهن
ناگاه ترا چو خاک گرداند پست

بسیار سخت است که در وضعیت کنونی ایران و جهان خوش بود. اما برای پیمودن همواره فراغت لازم است. امروز روز اول بهار است. شادابی و سرزندگی به کره خالی پای می گذارد تا زمستان را بیرون کند. امید می داریم تا در سال پیش رو، انسانیت بیشتر رخ بنماید تا کژی و پستی کمتر فرصت پدیدار گشتن به خود ببینند. انسان به امید زنده است. آن را گرامی بداریم.

نوروز پیروز

ابراهیم یزدی، آزادی، استعفا

خبرگزاری ایرنا امروز در خبری یک خطی اعلام کرد، ابراهیم یزدی آزاد شده و از دبیرکلی نهضت آزادی استعفا داده است!

خبر بسیار صریح و روشن است. آقای یزدی هفته پیش به اتهام بنیانگذاری نهضت آزادی متهم شده بود. اساسا بنیانگذار این حزب گروهی دیگر از جمله مرحوم بازرگان، یدالله سحابی، طالقانی و ... بودند و ربطی به آقای یزدی نداشت.

این حرکت من را بیشتر یاد کیان تاجبخش پس از آزادی از زندان انداخت. در آن زمان کیان درخواست مصاحبه با خبرگزاری ایرنا را می کند تا به اشتباهات خود در محیطی خارج از زندان اعتراف کند. بعدها کیان چنین حرکتی را جزء شروط آزادیش از زندان بیان کرد.

۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

فراخوان زنجیره وبلاگ نویسان سبز


دوستان وبلاگ نویس در صورت تمایل به حمایت از این طرح، پس از انتشار این نامه در وبلاگشان، آدرس وبلاگ خود را به ای-میل (arman.parian@gmail.com) ارسال کنند. 


 شادی نوروز خود را با خانواده شهدا قسمت کنید

هم وطن
در آستانه دومین نوروز سبزی که روزهای سیاه کودتای ما را در بر خواهد گرفت، جای خالی همراهان دیروزمان بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. شوربختانه زمستان سرد 89 نیز با شهادت تنی چند از یاران سبزمان همراه شد تا بیشتر از پیش بی‌تاب پایان یافتن زمستان سیاه استبداد شویم. این یلدای تاریک دیر زمانی است که سخت جانی می‌کند، اما چه باک که باور ما در سر زدن سپیده بر بام وطن تردید ناپذیر است. تا آن روز تنها صبوری می‌خواهیم و امید.

همراه سبز
در واپسین روزهای سال «استقامت و پایداری جنبش سبز»، ما، زنجیره‌ای از وبلاگ نویسان سبز گرد هم آمده‌ایم تا شادی‌های کوچک نوروزی خود را با بازماندگان شهدای جنبش قسمت کنیم. سلامی به گرمی، دستی به مهربانی و کلامی به شادی، کوچکترین عیدانه ما برای کلبه‌هایی است که در سوگ عزیزان به ماتم نشسته‌اند. دل‌های ما نوروز امسال را در کنار خانواده‌های شهدا تحویل خواهد کرد. پس از شما خوانندگان خود نیز دعوت می‌کنیم تا به ما بپیوندید و ما را در انجام این گام کوچک یاری رسانید.

زنجیره ولاگ نویسان سبز، شما خواننده این نامه را فرا می‌خواند تا نوروز امسال را با ارسال یک کارت تبریک، یک پیام محبت آمیز و یا یک شاخه گل، با بازماندگان شهدای جنبش تقسیم کنید.

به امید جشن نوروز آزادی
زنجیره وبلاگ نویسان سبز