۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

ناگفته های یک عکس


عکس بالا مربوط به دیدار امروز رهبری در جمع مسولان کتابخانه های عمومی است. فردی آن وسط از همه بلند تر شده و قد خود را کشیده است. دستها را بالا برده و مشغول کاریست که من نمی دانم! اما چشمانش به دوربین چسبیده است تا بگوید ما بودیم! این عکس حرفهای زیادی دارد. بسیار روحانی و نورانی.

۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

درصد مشارکت در انتخابات

این روزها بحث بر سر انتخابات بسیار داغ شده است. خیلی جاها می شنویم که مشارکت در انتخابات پیش روی پایین است. بالا است.۶۰٪ واجدین شرایط کافیست. مشارکت پایین در انتخابات بیانگر عدم مشروعیت حکومت است و …

آیا واقعا صدور حکم و  اینچنین نتیجه گیریهایی در باره آمار مشارکت در انتخابات آن هم تنها با مشاهده آمار می تواند صحیح قلمداد شود؟ آیا صرف شرکت ۸۰٪ در انتخابات نشانه پشتیبانی مردمی از یک حکومت است؟

بیاییم فعلا نتیجه انتخابات ۸۸ ریاست جمهوری ایران را موقتا از ذهن حذف کنیم و بگوییم همه انتخاباتها در ایران در صحت و سلامتی کامل برگزار شده اند. با کمی توجه در کم و کیف انتخاباتهای برگزار شده در ایران به چند نتیجه بدیهی خواهیم رسید:

- انتخابات در ایران آزاد نیست. یعنی هر گروهی نمی تواند نامزد انتخابات شود.

- بسته به نوع انتخابات تنگ نظری های خاصی اعمال می شود. مثلا در شوراهای شهر تنگ نظری شورای نگهبان برای تایید صلاحیت کمتر است. در ریاست جمهوری بیشتر و در مجلس خبرگان کلا تعداد مشخصی از افراد بیشتر نمی توانند شرکت کنند و تقریبا افراد یکسانی در هر نوبت کاندید می شوند.

- هیچ سیستم و قانون مندیی در تایید صلاحیت ها وجود ندارد. عموما این تصمیم گیریها محفلی هستند که در سطوح بالای نظام صورت می گیرد.

با بر شمردن این نکات می توان به راحتی به این نتیجه رسید که با توجه به المانهای متفاوت در ایران اصولا مقایسه مشارکت انتخاباتی در ایران با کشورهای دموکراتیک دنیا کاری نادرست است. بنا براین صرف بیان آمار شرکت کننده گان و نتیجه گیری از آن یا ساده لوحیست یا به دنبال کسب منافع سیاسی صورت می گیرد.

حرکتهای انفجاری در مشارکتهای انتخاباتی در ایران بسته به اهمیت جایگاه انتخابات تنها زمانی صورت گرفته است که افراد شرکت کننده در انتخابات وعده های تغییر اساسی داده اند. برای مثال در ۲ خرداد ۷۶ زمانی که محمد خاتمی با صدایی متفاوت به عرصه وارد شد مردم به یکباره منفجر شدند و به دنبال صدای تغییر رفتند.

در جامعه ای که مردم از ترس آینده خود و فرزندانشان «اگرچه کاذب» رای دهند، سربازان پادگانها را مجبور به رای دادن کنند، گزینش ادارات دولتی فعالانه در پی مانیتور کردن شرکت کنندگان مجموعه در انتخابات باشند و هزاران مثال دیگر، صرفا بیان یک عدد نمی تواند مشروعیت بخش باشد.

حال به نظر می رسد پس از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۸۸ دیگر انتخابات به معنای واقعی وجود نخواهد داشت تا قابل تحلیل باشد.
Observation Partnership

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

تحریمیها

پس از جوابیه مسعود بهنود، به این فکر افتادم که شاید در پست قبلیم در باب مسعود بهنود منظور وی را درست درک نکرده بودم. اگرچه احساس می کنم برای راضی نمودن خودم به دنبال درک بهتری از سخنان او هستم. چه بسا فردی که سالها در حال نگارش و روزنامه نگاری است قطعا سخنانش از من شیوا تر و رساتر می بایست باشد.

برداشت جدید من از سخنان او چنین است:
به هرحال تبلیغات حکومتی آنقدر پر قدرت است که بتواند خیل عظیمی از مردم را به صحنه انتخابات بکشاند. گروهی از ترس رای می دهند و گروهی دیگر گرفتار در تبلیغات خواهند شد و رای انداخته شده در صندوق به ۶۰ درصد واجدین شرایط خواهد رسید.
در نقد سخن بالا دیگر نمی خواهم بنویسم. به هر حال هرکس عقیده و نظری دارد. اما نکته ای که اکنون نظرم را به خود جلب نمود نفس خود انتخابات است. انتخاباتی که قریب به ۳۰ سال است در کشور ما برگذار می شود. با نگاهی گذرا به انقلاب ۵۷، شاید تنها دستاورد قابل تامل رسیدن به برگزاری انتخابات بود. اما سوال مهمی اینجا مطرح می شود. آیا مردم ما توانسته اند پس از پرداخت هزینه های بسیار در سال ۵۷ از دستاورد آن استفاده کنند؟

همیشه پس از رویداد یک انقلاب مردم باید حضور خود را در صحنه تداوم بخشند تا مسیر اصلاحی مورد نظر خود را تحمیل کنند. اگر در چنین شرایط حساسی مردم شانه خالی کنند دیگر دستاوردهای انقلاب به تاراج خواهد رفت و باعث سواستفاده افراد قدرتمندتر خواهد شد. تا آنجا که خاطر من یاری می کند همواره افراد بسیار زیادی وجود داشته اند که انتخابات را تحریم می کرده اند. بدین صورت حتی از حداقل ثمره انقلاب نیز استفاده نشد. شاید با نگاهی کمی رادیکال تر این نتیجه را بتوان گرفت که وضعیت فاجعه بار کنونی ایران میوه از دست دادن چنین فرصتهایی باشد.

تحریمی ها بر این عقیده بودند که در انتخابات تقلب می شود و نباید در آن شرکت کرد. در صورتی که در واقع نمی توان تصور کرد که تمامی انتخاباتهای برگزار شده در این ۳۰ سال تقلبی بوده است. با کمی مطالعه تاریخ ۳۰ سال اخیر به راحتی می توان به این نتیجه رسید که مردم ما از فرصتهای به دست آمده به بدترین وجه ممکن استفاده کردند.

با حضور گسترده مردم در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ حاکمیت به چنان حقارتی افتاد که با اعلام آمارهای کودکانه دست به یک آمار سازی گسترده زد. کاری که به ادعای بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری رجایی هم اتفاق افتاد. گرچه حتی با ادعای بنی صدر نیز موافق نیستم.

قصد من در اینجا تنها واکاوی یک «چرا» بود. چرایی که شاید زندگی من و امثال من را زیر و رو کرد.
Perhaps