۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

مرز کور

سالهاست از خواندن کامنت های وب سایتها عصبی می شوم. زمانی بوی تعفن این تفکر بیشتر می شود که مطلب کمی سیاسی یا مذهبی شود. انگار فارسی زبانان به چندین قسمت تقسیم شده اند و هریک از گروه دیگر چنان کینه ای به دل گرفته است که تا خونش را نریزد دست بردار نیست. ما یاد نگرفته ایم که وجود تفکر دیگری را تحمل کنیم و به چرایی مخالفت خود فکر کنیم. آن را به زبان آوریم و تحلیل کنیم. کینه شبیه سرطان است. رشد پیدا می کند و تمام وجودت را تسخیر می کند. ناگاه چشمانت را می بندی و خط قرمز می کشی.

شاید مرزبندی های بی دلیل بتواند توضیحی بر این شیوه گفتار باشد. منافق، مجاهد، حزب الله، سلطنت طلب و ... اینها همه مرزهایی هستند که من و تو کشیده ایم. دیگری را هل داده ایم و در کوچه بن بست گیر انداخته ایم. از او کاری ساخته نیست جز پایداری تا آخرین قطره خون. انگار دیگر با تفکر او مشکلی نداریم. تنها باید نابود شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر