امروز با دوستی صحبت می کردم. مسائلی را پیش کشید که دیدم شاید لازم باشد با مخاطبان عزیزم نیز در میان بگذارم.
چرا اینقدر به همه مخصوصا شورای هماهنگی راه سبز امید گیر میدی؟ ما باید در حال حاضر از این جنبش حمایت کنیم و این شورا تنها نماینده حال حاضر ماست و نباید آن را تخریب کنیم. افزون بر اون توصیه شده از طرف رهبران دربندمان نیز هست.
در جواب این دوست عزیزم باید بگویم که من دقیقا همان راهی را در پیش گرفته ام که اتفاقا میرحسین موسوی بارها آن را فریاد زد. و آن اینکه به دنبال فردگرایی نباشیم. سعی در بت سازی نداشته باشیم و واقعیت را بگوییم حتی اگر برخلاف میل خودمان باشد. حال این نظر من در مورد این شوراست و اصرار بر قبول آن از جانب بقیه نیز ندارم. اگر روزی حرکت مثبت و سازنده ای دیدم هیچ ابایی از گفتنش ندارم و حتما سعی در تبلیغ نظریه آنها خواهم کرد. زیرا که در برابر واقعیت برای خودم ارزشی قائل نیستم «می دانم واقعیت نسبیست!». و حتما با بیرحمی تمام بر خودم خواهم تاخت.
چرا وقتی حرکتی مثبت از جانب حکومت سر میزند سعی در تلخ کردن آن در کاممان داری؟ مثلا بجای استقبال از آزادی زندانیان سیاسی سعی در اشتباه دانستن این موضوع کرده ای. مثلا به قول تاجزاده اگر در سیاست گشایشی کوچک اتفاق افتاد و خوشحال نشدی یعنی هیچ از سیاست نمی دانی. «متاسفانه جمله را دقیق یاد ندارم اما نقل به مضمون کردم»
اول باید بگویم که از آزادی تعدای از اسیرانمان واقعا شاد هستم. و دوم به اعتقاد من اتفاقی که افتاد با معنی جمله مصطفی تاجزاده زمین تا آسمان تضاد دارد زیرا که اصولا تغییر سیاسی صورت نپذیرفته است. و سوم اینکه همانطور که در بالا نیز گفتم، همیشه باید واقعیت را گفت. اینکه کسی خارج از قوه قضاییه امر به زندانی شدن کند و بعد امر به آزادی بدهد بد است. چه مخالفانمان زندانی شوند و چه موافقانمان طبق دستور آزاد شوند. از نظر من هرگونه دخل و تصرف در دستگاه قضایی یک کشور می تواند بسیار خطرناک باشد. باید برای ارتقای فرهنگ سیاسی زحمت کشید نه برای نفع سیاسی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر